پراکنده نوشت ۶

با "یا حبیب من لا حبیب له" شروع می‌کنم که اگر روزی در آینده به عقب بازگشتم یادم بیاید که نباید یادم برود این فراز زیبا را که هر بار با خواندنش اشک در چشمانم حلقه می‌زند، که یادم بیاید که هر وقت او را یادم برود حالم این چنین پریشان می‌شود، که یادم بیاید حال این روزهایم را که اگر او نبود نمی‌دانم چه می‌شد...

  • ** گُلشید **

وقتش شده بیایی و پیدا کنی مرا...

 

۱_مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

  • ** گُلشید **

باقلوا با طعم عید!

به نام خالق فصل بهار

گاهی اوقات آدم نسبت به بعضی چیزها شرطی می‌شود یا بهتر بگویم با آنها چیزهای دیگری برایش تداعی می‌شود‌.

مثل زولبیا و بامیه که انگار با ماه رمضان یکی هستند و خوردنشان در روزهای دیگر چندان لذتی ندارد.

  • ** گُلشید **

9 لبخند 99:)

باورم نمی‌شود که آنقدر زود گذشته است که حلا برای دومین بار در حال نوشتن چنین چالشی هستم.

این جمله گاهی آنقدر گفته می‌شود که کلیشه ای به نظر می‌آید. اما حقیقت ایین است که این سال با تمام سختی ها و کسل کنندگی هایش هم رو به پایان است و  گویای دفتر زندگی ای است که به سرعت صفحاتش در حال ورق زده شدن است.

  • ** گُلشید **

ما نیز پاسخ میدهیم:)

1_ راست دستین یا چپ دست ؟

راست دست.

دست چپم به عنوان کمکی دست راست عمل میکنه همیشه:) 

  • ** گُلشید **

تمام احساساتتو دوست داشته باش!

سلام امیدوارم حال همتون به بهترین شکل ممکن باشه.

تو پست های قبل گفته بودم که دوره ی مربی گری مهد شرکت کردم.

این دوره از اون چیزی که فکرشو میکردم هم عالی تره. همش مطالب کاربردی و اون چیزایی که در عمل باید اجرا بشه بهمون گفته میشه، چیزی که کمتر تو آموزش ها صورت میگیره!

  • ** گُلشید **

برای همه ی مادرها.

غروب که میشود و هوا رو به تاریکی میرود صدایش طبق عادت هرروزه کل کوچه را پر میکند.

خانم تاج را میگویم، همان زن سپید موی حدودا ۹۰ ساله ی چندخانه پایین تر از خانه مان.

دیگر همه عادت کرده اند به فریاد های دم غروبش.

  • ** گُلشید **

موضوع مشخصی ندارد!

روزهای امتحانی دارد سپری می‌شود، هرچند که حال و هوایش طور دیگری است و زیاد شبیه به روزهای امتحانی سال های قبل نیست.

دیگر مثل آن موقع ها خبری از سالن امتحان و چک کردن شماره صندلی هایمان با هم و ذوق کردن بابت نزدیک بودمان نیست؛ هر چند که شاید  تقلبی صورت نمیگرفت اما همان نزدیک بودن  گویا قوت قلبی برایمان بود.

  • ** گُلشید **

من فکر حاجت نیستم، از تو تو رو میخوام!

 

 

وقتی که دورم از تو درمونم فقط اشکه
بی تو زیارتنامه‌ی من خط به خط اشکه

  • ** گُلشید **

۲ و ۴ سالگی:)

همین روزا تابلوی ۲۴ ام زندگیم رو تحویل دادم و ۲۵ امین تابلو رو تحویل گرفتم!

عملا تا الان ۲۴ تابلوی نقاشی تو گالری زندگیم دارم!

زندگی ای که شبیه نقاشی کشیدنه.

ممکنه یکی ۲۴ تا مداد رنگی بهش داده بشه، یکی ۱۲ تا، یکی ۵ تا، یکی ۳۶ تا و...

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan