نمیدانم این بار چندم است که داغی اشک گونه هایم را گرم میکند و در حالی که لبم میخواهد پیش خدا نجوا کند که «آخر چرا؟» مثل تمام دفعات قبل در تمام این سال های زندگی ام، دستی پنهانی جلوی دهانم را میگیرد و نوایی در ذهنم میگوید
- ** گُلشید **
نمیدانم این بار چندم است که داغی اشک گونه هایم را گرم میکند و در حالی که لبم میخواهد پیش خدا نجوا کند که «آخر چرا؟» مثل تمام دفعات قبل در تمام این سال های زندگی ام، دستی پنهانی جلوی دهانم را میگیرد و نوایی در ذهنم میگوید