می‌شود باز هم...؟

پنجره ی خیال را می.گشایم.

می‌روم همان ملجا همیشگی ام!

همان ملجا درماندگان!

با چشمانی فرو افتاده و شرمگین قدم برمی‌دارم.

صدای قدم هایم را می‌توانم در آن سکوت سنگین آرامش بخش بشنوم!

  • ** گُلشید **

شاید صبر چاره ساز باشد!

چند وقتی بود که دوباره کلافگی گریبان گیرم شده بود، از آن کلافگی ها و هول شدن هایی که دائم با خودم درگیر می‌شوم و دلم می‌خواهد یک دفعه خودم را بکوبم به دیوار!

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan