این روزها...

حدودا دو هفته ای میشه که بازم چیزی ننوشتم و نمیدونم چه سری هست که هر چقدر این فاصله بیشتر میشه تمایل به نوشتن هم کمتر میشه و علیرغم حرف هایی برای گفتن ذهن و دستم از نوشتن امتناع می‌کنه

  • ** گُلشید **

حقیقت دل

بعضی از آدما هستن که هممون تو زندگیمون ممکنه با این بعضیا برخورد داشته باشیم و خدا کنه هیچ وقت جزو این بعضیا نباشیم.

همون بعضیایی که عدم موفقیت خودشونو( حالا به هر دلیلی) با بی ارزش یا کم ارزش یا ساده و سهل جلوه دادن موفقیت بقیه، میخوان بپوشونن!

  • ** گُلشید **

پروژه ی فیلم دیدن.

یه زمانی از خودآزاریام این بود که فیلم ترسناک ببینم و تا یه ماه مثل جن زده ها رفتار کنم و شبا از ترس خوابم نبره.

که خب به این نتیجه رسیدم که هرچی بیشتر خودمو درگیر جن کنم آخرش یه روز جن زده میشم:)

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشتِ( نمیدانم شماره ی چند)

تقریبا فروردین پارسال بود که یه پیج تو اینستا ایجاد کردم و اسم و بیو و فالو شدن از سوی دوستان و آشنایان و فالو کردنشون و از این حرفا.

خب دلیلم برای عدم نصب تا اون موقع این بود که از این لوس بازیا خوشم نمیاد ولی خب گفتم بذار اینم یه امتحانی بکنیم.

  • ** گُلشید **

این من هستم.

این من هستم:)

۱_ من آغشته و عجین هستم با هنر( از هر نوع آن که باشد)، ارتفاع و هیجان( این دو مورد بی ربط به همدیگه هم نیستن. از آرزوهام تجربه ی بانجی جامپینگ و سوار شدن بالنه:) )

  • ** گُلشید **

و بالاخره نتیجه ی نهایی(موقت)

واقعا نمیدونم از دیشب چندبار سایت سازمان سنجشو(اول نوشتم جَنسش:)) ) باز کردم تا جایی که این اواخر سازمان سنجش میگفت اه بازم تو، حالا خوبه خودت ۹۰ درصد احتمال میدی کجا قبول میشی.

  • ** گُلشید **

شاید هم شبیه یک خواب طولانی!

شبیه تکه سنگی که به ناگاه از دست کودکی بازیگوش رها می‌شود و در دل مرداب ساکن و بی حرکتی فرود می‌آید و در قعر آن فرو می‌رود، صدای دلچسبی می‌آفریند و تا آن ته مرداب امواجی به وجود می‌اورد و تمام مولکول های مرده ی آب را بیدار می‌کند.

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan