چه ویرانگر ولی شیرینی ای عشق...

با خود می‌گفتم چطور می‌شود که ویرانگری شیرین باشد؟ چطور می‌شود که ویران شوی و دوباره از نو ساخته شوی؟!

 

گاهی خاکستری هستی که سیمرغی با ندایی از درون خاکسترت به پرواز در می‌آید و گاه چون جسمی بی نفس که با دمی مسیحایی جان در درونت خروش می‌کند و گاه چونان ویرانه ای که معماری زبردست تو را از نو می‌سازد.

 

به گمانم دیگر نزدیک به یک ماه شده باشد.

یک ماهی که هر چه جلو تر آمد ویرانگی ام بیشتر شد، روز هایی که همچون دخترکان نوجوان حس و حالم هر لحظه زمامی در دست من نداشت و دل آشوبه هایی که همچون گردابی سهمگین مرا در خود می‌گرفت.

و حس و حالی که دیروز، هر چند در میان تلخی هایم، در میان استرس های بی امانم، در میان اشک و بغض پنهان شده ام و در میان سکوت و چشم دوختنم به نوک کفشهایم، خودش را فریاد زد که «عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود.»

جان از دهانم داشت بیرون می‌جهید آن لحظه ها که دکتر آرام و شمرده شمرده توضیح می‌داد که تست ژنتیک پیچیده ای است و نمونه باید به بلژیک منتقل شود هر چند که احتمالش فقط ۲_۳ درصد است اما کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.

و جوابش سه ماهی طول می‌کشد تا به دستمان برسد..

و همان ۲_۳ درصدی که از نظر او صفر می‌نمود کافی بود مرا ناامید از هر امیدی کند.

و نگاه او و حرف ها و منطق و تمام بودنش بود که مرا از آن همه احساس منفی و رعب دور کرد.

احساس رعبی که سال ها با من بود ولی گاهی کسی پیدایش می‌شود که معادلات تو را در مورد تمام آدم ها به هم میریزد.

سه ماه زمان وحشتناکی است برای تحمل این حجم از استرس، برای تحمل ترس از نتیجه ای نادلخواه، برای ترس از آن ۲_۳ درصد....فقط کاش که خوب تمام شود.

 

+میشه( از اون مدل میشه هایی که خواهش زیادی توشه) برام دعا کنید؟ اگه اره یه لایک برای این پست بزنید.

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan