۱_نوشته بود:
دلم از اون موقعیت ها میخواد که با دوستم داریم از خنده میترکیم بدون اینکه حتی دلیلی برای خندیدن وجود داشته باشه.
:)
یاد روزای کارشناسیم افتادم که چقدر بی دلیل و بی بهونه میخندیدیم، یبار من و نرگس قبل از وارد
۱_نوشته بود:
دلم از اون موقعیت ها میخواد که با دوستم داریم از خنده میترکیم بدون اینکه حتی دلیلی برای خندیدن وجود داشته باشه.
:)
یاد روزای کارشناسیم افتادم که چقدر بی دلیل و بی بهونه میخندیدیم، یبار من و نرگس قبل از وارد
یادمه اون موقع ها که دبیرستان بودم معلم ریاضیمون( که قبلا در موردش یه چیزایی نوشتم) میگفت من الان هر چی که دارم از معنویت دوره ی نوجوونی و جوونیم دارم!
دیشب قبل خواب تو حالت تشویش بودم، نگاهم تو تاریکی به سقف بود، ذهنم مثل کلاف های تو در تو و در هم پیچیده بود.
امروز اولین امتحانم بود. امتحان خوبی بود.
البته بگم که طبق تصمیم دانشکده به خاطر وضعیت انلاین بودن تدریس و امتحانا بخش زیادی از نمره به فعالیت های کلاسی و پروژه ها تعلق میگیره( یعنی چیزی حدود ۶۰ درصد).