پراکنده نوشت_۱۲

۱_گفته بودم که روزهای کاریم تو شرکت جدید قرار بود دو روز باشه، البته طبق آیین نامه وزارت سه روز حضور ملزمه اما طبق صحبت ها و پافشاری های شرکت با معاونت، به دو روز رضایت داده بودند. روزی که برای تاییدیه به معاونت رفتم

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت۱۱

۱_حالات روحی این روزام یه مدل عجیبیه، یه حالت راکد بودن و یه حسی از سکون داشتن، یه جوریه که انگار کلا خنثی باشم در برابر خیلی چیزا، در برابر نگرانی ها، شاذی ها، غم ها، ترس ها و ... و حس می‌کنم نیاز دارم به چیزی که منو از این حالت سکون و خنثی بودن خارج کنه!

۲_تقریبا ده روز پیش بود که گل قاشقی رو از عزیزجون گرفتم و آوردم خونه

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت ۹

به نام تو ای محبوب

 

"عشق به دیگری ضرورت نیست،حادثه است. عشق به وطن ضرورت است، نه حادثه. عشق به خدا ترکیبی است از ضرورت و حادثه."

نادر ابراهیمی_یک عاشقانه آرام.

  • ** گُلشید **

آخرین حرف های ۱۴۰۰

دوام بیاور …
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
در ذهنت مرور کن ؛

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت۸

۱_نمیدونم چه حکایتیه اسم من انقدر تو لیست اساتید تو چشمه؟! 

چه اون موقع که دانشگاه حضوری بود و لیست نام ها فیزیکی چه الان که لیست نام ها اون گوشه ی صفحه ی سیستمه!

  • ** گُلشید **

بازم تو خواب من با من قدم بزن آروم و سر به زیر!

۱_شاید از خود پرسیده باشید که مخاطب عنوان پست چه کسی است؟ راستش را بخواهید خودم هم نمی‌دانم! مثل پست های قبل که نوشته بودم این روزها دلتنگم و نمی‌دانم دلتنگ چه کسی یا چه چیزی یا شاید هم همه چیز و هیچ چیز!

  • ** گُلشید **

بذار که کوله بارمو رو شونه ی شب بذارم.

۱_نوشته بود:

‏دلم از اون موقعیت ها میخواد که با دوستم داریم از خنده می‌ترکیم بدون اینکه حتی دلیلی برای خندیدن وجود داشته باشه.

:)

یاد روزای کارشناسیم افتادم که چقدر بی دلیل و بی بهونه می‌خندیدیم، یبار من و نرگس قبل از وارد

  • ** گُلشید **

در دل ساغر هستی تو بجوش!

به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می‌اندیشم
همه وقت
همه جا

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت ۷

داشتم به این فکر می‌کردم که این پراکنده نوشت رو چجوری و با کدوم یک از موارد شروع کنم که یهو یادم افتاد چند وقته تو پست هام شعر ننوشتم این بود که تصمیم گرفتم برم یه چند بیت شعر بخونم و یکیش رو اینجا بنویسم تا به دنبالش باقی حرفا هم بیاد.

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت ۶

با "یا حبیب من لا حبیب له" شروع می‌کنم که اگر روزی در آینده به عقب بازگشتم یادم بیاید که نباید یادم برود این فراز زیبا را که هر بار با خواندنش اشک در چشمانم حلقه می‌زند، که یادم بیاید که هر وقت او را یادم برود حالم این چنین پریشان می‌شود، که یادم بیاید حال این روزهایم را که اگر او نبود نمی‌دانم چه می‌شد...

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan