سلام امیدوارم حال همتون به بهترین شکل ممکن باشه.
تو پست های قبل گفته بودم که دوره ی مربی گری مهد شرکت کردم.
این دوره از اون چیزی که فکرشو میکردم هم عالی تره. همش مطالب کاربردی و اون چیزایی که در عمل باید اجرا بشه بهمون گفته میشه، چیزی که کمتر تو آموزش ها صورت میگیره!
مثلا نظریه رشد شناختی پیاژه رو من از سر کنکور کاملا حفظ بودم یا نظریه ی کلبرک و این موارد اما اونقدر این نظریه هارو کاربردی برامون شرح دادن الان دارم حس میکنم بابت هر ثانیه نشستن سر کلاس علاوه بر کلی مهارت مادرانگی، کلی مهارت برای بهبود شخصیت خودم دارم کسب میکنم.
امروز دو تا کلیپ در خلال دروس برامون پخش کردن دیدم بد نیست که اینجا به اشتراک بذارم.
همه ی ما تو هر زمانی احساسات خاصی رو تجربه میکنیم که همشون به اندازه ی خودشون فوق العاده مهم هستن. به شرطی که درست مدیریت بشن.نه کترل.( این احساسات هر چی میتونه باشه از غم و شادی گرفته تا ترس و خشم و...)
اینکه ما بخوایم یه احساسی مثل غم رو کنترل کنیم اون احساس به شکل دیگه ای به ما آسیب میزنه، بلکه باید گاهی بذاریم تا خودشو نشون بده و ابراز وجود کنه تا بتونیم مدیریتش کنیم.
اگه انیمه ی inside out رو ندیدید توصیه میکنم که ببینید، واقعا بی نظیره و همه چیش هم بر اساس نظریه های علمیه از اون همراه خیالی بچه که نهایتا تا سن ۱۰ سالگی رهاش میکنه گرفته تا همون ارزش مند بودن تمام احساسات که آخرش خود غم بود که باعث نجات اون دختربچه شد.
چیزی که تو کلیپ اول گفته شده رو من خودم مدتیه تا حدودی بهش رسیدم که گاهی نیازه آدم با غم هاش زندگی کنه، گاهی نیازه آدم تو همین وبلاگ از غم هاش بنویسه و هیچ ترس و ابایی از زندگی با هر کدوم از احساساتش نداشته باشه!
یکی دیگه از اساتید یه راهکاری که خودش برای مراجعانش انجام میداد و به ما هم گفت این بود که در مواجهه با هر احساس شدیدی بریم و یه گوشه ای آروم دراز بکشیم و از فرق سرمون شروع کنیم به اسکن کردن خودمون و نقطه ی تجمع اون احساس رو پیدا کنیم( که اکثرا هم میگن توی قلبمونه) حالا مرحله به مرحله برای اون احساس شکل، جنس، رنگ، بو، وزن و مزه تجسم کنیم و کاملا اونو حسش کنیم.
و بعد از چند دقیقه مکث شروع کنیم به حرف زدن باهاش، حتی دردو دل کردن با خود اون احساس.
وقتی که ما این کارارو انجام میدیم اون پذیرش احساس برای ما اتفاق میفته و به گفته ی استادمون خیلی موارد اون شخص که بهش گفته میشه با احساست حرف بزن یهو شروع میکنه به گریه کردن اما دفعات بعدی که این روند مجددا انجام میشه چون پذیرش صورت گرفته سنگینی اون حس کمتر میشه.
خیلی وقتا هست ما قدرتی برای تغییر منشا احساسمون نداریم و تنها کاری که میتونیم بکنیم اینه که اونو بپذیریم و مدیریتش کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم.