9 لبخند 99:)

باورم نمی‌شود که آنقدر زود گذشته است که حلا برای دومین بار در حال نوشتن چنین چالشی هستم.

این جمله گاهی آنقدر گفته می‌شود که کلیشه ای به نظر می‌آید. اما حقیقت ایین است که این سال با تمام سختی ها و کسل کنندگی هایش هم رو به پایان است و  گویای دفتر زندگی ای است که به سرعت صفحاتش در حال ورق زده شدن است.

حالا که فکر میکنم میبینم چه چالش  خوبی است این چالش، شاید هر سال این لبخندها را ثبت کنم که بدانم حتی در روزمرگی ها و سال هایی که شاید از انها به تلخی یاد شود، سالهایی که یادآور محرومیت ها، گذر زندگی به شکلی عجیب و غریب است باز هم لبخندها و دل خوشی های زیادی را می‌توان یافت، البته که در این بین  باید قانع باشی و گاهی کوچکترین لبخندها را هم غنیمت بشماری

راستش سال ۹۹ با اینکه سال کسل کننده ای بود اما برایم لبخندهای زیادی داشت، شاید پر از روزهای تکراری و یکنواخت بود اما لحظه های خوب هم کم برایم نداشت...

و اما لبخندهایی که بیشتر از اینها بود:

1-جشن عقد ع و کلی حس خوب اون روز.

2-روزی که بهم زنگ زدن و گفتن بیا اینجا سرکار.

3-روزی که رتبه ی کنکورمو تو سایت سازمان سنجش دیدم و متعاقبش قبولی تو همون رشته ای که میخواستم.

4-شبی که با اولین حقوقم به خانواده شیرینی دادم و برای مامان هم کفش خریدم.

5-شب تولدم و سوپرایز داداش.

6-روزی که اون کار واسه داداش پیدا شد و هممون رو خوشحال کرد.

7-روزی که بابا اومد خونه و خبر درست شدن مشکل بیمه اش رو بهمون داد.

8-روزی که پر از حس خوب با امام رضا بودم و قلبم یه عالمه سبک شد.

9-همین دیشب که در حال باقلوا درست کردن بودیم و کلی حس خوب داشتیم.

 

پ ن: سلام امیدوارم که حال همتون خوب باشه.

کسی ازم دعوت نکرد اما به رسم خیلی از چالش های قبلی چون دوستش داشتم نوشتمش.

شما هم اگه دوست داشتید بنویسید و لبخنداتونو به اشتراک بذارید:)

 

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan