به مناسبت شکستن یخ بیان و خودم:)

چند روز پیش بود که صفحه ی اینستا را که باز کردم و شروع کردم به دیدن پست های جدید، رسیدم به یک پست از پیج دانشگاه سابق.

عکس یک دختر بود!

دختری که لباس فارغ التحصیلی به تن داشت و با یک دستش لبه ی کلاهش را گرفته بود و با لبخندی که حتی آثارش در چشم هایش هم دیده می‌شد به من( البته که به لنز دوربین) خیره شده بود.

  • ** گُلشید **

منتظر می‌نشینم تا هر آنچه خواهد شود!

به نام او

 

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم

دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت

هیهات از این گوشه که معمور نماندست

  • ** گُلشید **

سعی می‌کنم که نگذارم خراب شود!

می‌نویسم از این روزهایم تا بعد ها که در تنش قرار گرفتم با خود بگویم این نیز بگذرد مانند قبلی ها که گذشت...

نمی‌دانم از چیست، اما دو سه روزی است که تا حدودی خنثی شده ام، دو سه روزی است که آنچنان خبری از گریه ها نیست، دو سه روزی است که کمی آرام شده ام. نمی‌دانم شاید باز هم آرامشی قبل از طوفان باشد، شایدم نه...

  • ** گُلشید **

آخر یه شب این گریه ها سوی چشمامو می‌بره!

تو این مدت خیلی کم به وبلاگ سر زدم!

یعنی سر میزدما، اما تهش می‌شد نگاه کردن لیست پست های جدید و نخوندنشون!

فقط گاهی بعضی وبلاگ هارو میخوندم.

قصد نداشتم که این روزا چیزی بنویسم.

نمی‌دونم عادت بدیه که وقتی غم و سختیا میان سراغم حرف زدن برام سخت می‌شه.

  • ** گُلشید **

بذار که کوله بارمو رو شونه ی شب بذارم.

۱_نوشته بود:

‏دلم از اون موقعیت ها میخواد که با دوستم داریم از خنده می‌ترکیم بدون اینکه حتی دلیلی برای خندیدن وجود داشته باشه.

:)

یاد روزای کارشناسیم افتادم که چقدر بی دلیل و بی بهونه می‌خندیدیم، یبار من و نرگس قبل از وارد

  • ** گُلشید **

تو پیگیر دلشوره های منی!

یادمه اون موقع ها که دبیرستان بودم معلم ریاضیمون( که قبلا در موردش یه چیزایی نوشتم) میگفت من الان هر چی که دارم از معنویت دوره ی نوجوونی و جوونیم دارم!

دیشب قبل خواب تو حالت تشویش بودم، نگاهم تو تاریکی به سقف بود، ذهنم مثل کلاف های تو در تو و در هم پیچیده بود.

  • ** گُلشید **

تغییر

امروز اولین امتحانم بود. امتحان خوبی بود.

البته بگم که طبق تصمیم دانشکده به خاطر وضعیت انلاین بودن تدریس و امتحانا بخش زیادی از نمره به فعالیت های کلاسی و پروژه ها تعلق میگیره( یعنی چیزی حدود ۶۰ درصد).

  • ** گُلشید **

خدا هست!

از قشنگ ترین داستان های واقعی( معجزه) که شنیدم!

اینجا

  • ** گُلشید **

در دل ساغر هستی تو بجوش!

به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می‌اندیشم
همه وقت
همه جا

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت ۷

داشتم به این فکر می‌کردم که این پراکنده نوشت رو چجوری و با کدوم یک از موارد شروع کنم که یهو یادم افتاد چند وقته تو پست هام شعر ننوشتم این بود که تصمیم گرفتم برم یه چند بیت شعر بخونم و یکیش رو اینجا بنویسم تا به دنبالش باقی حرفا هم بیاد.

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan