عنوانی که بود و دیگر نیست.

به نام او که همیشه هست

 

"فرا رسیدن روز دانشجو بر مجاهدان سنگرهای دانش و بینش، دانشجویان با ایمان و حقیقت جوی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی گرامی باد."روابط عمومی معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه"."

این پیام امروز برام از دانشگاه اومد:) هنوز هر پیام تبریک یا اطلاع رسانی جشن ها و مراسم ها میاد برام.

  • ** گُلشید **

دِلی

بی اختیار بنشینم و برای داشتن مادری چون تو اشک شوق بریزم.

بی اختیار بنشینم و برای بد بودنم اشک اندوه بریزم.

مادرانگی ات برای همه ماست...

حتی برای ما بدها.

کُنجی بنشینم و در خیالاتم گوشه ی چادر معطرت را در دست بگیرم و برای مهربانی هایت و بی لیاقتی هایم اشک بریزم.

و در میان آغوش پرمهرت به آسمان ها بروم.

  • ** گُلشید **

اندکی صبر، سحر نزدیک است.

به نام خداوند آرزوهای قشنگ

 

کیمیاگر پاسخ داد: آنچه باید می دانستی این است:

همواره پیش از تحقق یافتن یک رویا، روح جهان تصمیم می گیرد تمام آنچه را که در طی طول طریق آموخته ای، بیازماید.این کار را به خاطر بدخواهی نمیکند، به خاطر آن است که بتوانیم همراه با

  • ** گُلشید **

باشد رازی با ستارگانم

هوا داغ است، خفه است، یک جور خاصی خفقان آور است...

به سختی پلک هایم را از هم جدا میکنم، کف دستم را روی شن های داغ میگذارم و به زحمت تن بی رمق را از زمین میکَنم، تپه های شنی دور سرم به گردش درمی آیند، لحظاتی مینشینم تا کمی تعادل از دست رفته را به دست آورم.

نگاهم کمی دورتر را نشانه میگیرد، همان جا که دو صفحه آبی رنگ و قهوه ای به هم میرسند

  • ** گُلشید **

پراکنده نوشت ۳

به نام خالق احساسات ناب

۱_از وقتی یادم میاد، هر وقت به روزای سخت و پرمشقت یا روزای پر از استرس و روزای کسل کننده و یکنواخت زندگی برمیخوردم، یعنی وقتایی که

  • ** گُلشید **

راکدم و در درگهِ تو خروشان می شوم.

یا مُنتهَی الرَّجایا

 

می ترسم از روزهایی که خودم را یادم میرود، یادم میرود چه هستم؟ که هستم و دارم چه کار می کنم وسط این هیاهوی زمان؟!

می ترسم از روزهایی که تو را نمی بینم.

می ترسم از روزهایی که ایستادن در پیشگاه تو برایم عادت می شود

می ترسم از نماز هایی از روی عادت خوانده می شوند

  • ** گُلشید **

چالش"متفاوت فکر کنیم."

سلام دوستان امیدوارم که حالتون بهترین حال ممکن باشه.

خب بازم یه چالش داریم اما اینبار یکم متفاوت تر.

در واقع باید بگم تمرین داریم، چه تمرینی:)

قراره که تمرین متفاوت فکر کردن و در پی اون تمرین نویسندگی داشته باشیم.

  • ** گُلشید **

لمس نشانه های تو

سنگینی خواب از پس پلکاهایم کنار می رود و حجم انبوه هوایی که در ریه هایم جا خوش کرده بودند برای فرار از آن فضای کوچک و تنگ از هم پیشی می گیرند و قلبی که بی تابانه و دیوانه وار خود را به دیواره های قفسش می کوباند.

حجم غلیظ تاریکی، صفحه ای پر از سیاهی را در برابر سفیدی چشمانم پدیدار می کند.

  • ** گُلشید **

در همین حوالی

به نام تنها مسکّن قلب ها

 

سومین هفته از شروع مسیرم رو به سپری شدن است و زمان میرود و میرود و گاهی نیز میدود...

هفته هایی که با ۶ ساعت شروع شد و حال به ۸ ساعت رسیده.

روزهایی که با رویاهایی زیبا عجین شده که سختی قدم زدن در این مسیر شاید سخت را شیرین میکند.

  • ** گُلشید **

راز دل با تو چه گویم که تو خود راز دلی

یا صاحبَ کلّ نجوا

 

ناتانائیل! با تو از انتظار سخن خواهم گفت

من دشت را به هنگام تابستان دیده ام که انتظار می‌کشید،

انتظار اندکی باران...


ناتانائیل! ای کاش هیچ انتظاری در وجودت

حتی رنگ هوس هم به خود نگیرد

بلکه تنها آمادگی برای پذیرش باشد

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan