چالش"متفاوت فکر کنیم."

سلام دوستان امیدوارم که حالتون بهترین حال ممکن باشه.

خب بازم یه چالش داریم اما اینبار یکم متفاوت تر.

در واقع باید بگم تمرین داریم، چه تمرینی:)

قراره که تمرین متفاوت فکر کردن و در پی اون تمرین نویسندگی داشته باشیم.

همه چیز هم از وب فریاد سکوت شروع میشه و جا داره از نویسنده محترم فریاد سکوت تشکر کنم بابت این چالش خوب.

نحوه ی چالش هم اینطوریه که من یه جمله ی ساده رو اینجا مطرح میکنم و شما به متفاوت ترین اشکال ممکن اون جمله رو بازنویسی میکنید.

حالا این جمله رو بازنویسی کنید:

از پشت پنجره به آسمان نگاه میکنم.

 

پ ن۱: و اما مرحله ی مهمتر چالش مرحله ی دعوت از شما عزیزانه:)

در ابتدا به طور کلی از همگی شما دوستان دعوت میکنم که افتخار بدید و در این چالش شرکت کنید.

حالا هم بیاید جمله ی بالارو بازنویسی کنید تا در صورت تمایل به طور مستقیم ازتون دعوت کنم:)

پ ن۲: برای اجرای چالش تو وب های خودتون میتونید هر جمله ای که دوست دارید بذارید فقط ساده باشه.

 

ممنون از همراهیتون

 

  • ** گُلشید **

رسم بر این شد که نویسنده چراغ اول رو روشن کنه:)

در ضمن محدودیتی تو تعداد جملات بازنویسی شده وجود نداره. هر تعدادی به ذهنتون رسید بنویسید.

 

نگاهم از پس حصاری از شیشه، در آبی بیکران افق غرق شد.

خیالاتم از پشت شیشه نم دار اتاق به سمت رخ ماهتابی مهتاب پرواز کرد.

واااوووو عجب جمله ای😍

عطسه جانم به این چالش دعوتت میکنم:)

نگوووو بد شده:((

 

چشم منم با کمال میل میپذیرم(; عطسه چالش دوست...

خیلیم عالی و با احساسه:)

عزیزمی تو❤
چشمات هم بی بلا

بزن زنگو محیا وارد میشود😅

الکی مثلا. من خیلی خفنم😐

چالش خیلی باحالیه ولی من ذهنم ازکار افتاده 😐😅

دیروز اومدم برا آقای یک مسلمان بنویسم مغزم رگ به رگ شد😅

داشتم به خودم میگفتم من همونم که شعر مینوشتم😐

یعنی واقعا انگار یه ادم دیگه شدما 😑😞

 

براتوباعشق مغزمو تکوندم چندتاجمله بیریخت ازتوش دراوردم 

 

اینارو دیگه به بزرگواریت قبول کن😁

 

من وپنجره به تماشای لبخند آسمان ایستاده بودیم...

 

آسمان میگرید پنجره بااوهمدردی میکند‌...من ازتماشا آن دو یاحالِ خود نمیدانم میگریم!

یا

آسمان میگرید من و پنجره بااو همدردی میکنیم...

همشون تماشا کردن اسمونو فک کنم دارن یکم پیاز داغشو زیاد کردم😝

جان بخشی به اشیا هم داره😅😶😜

دیگه عرضم به خدمتت  به تماشای لبخند آسمان ایستادن /لبخند اسمان استعاره هم داره

اگه گفتی استعارش چیه؟😅

خودمم نمیدونم جان بخشیه! استعارس!توهمه! توصیفه 😂

هرچی هست منظور نگاه خدا بود:)

 

من برم تو افق محو بشم 😂😅

دینگ دینگ دینگ محیا وارد میشود😂😂😂

وااای خدا ضربان قلبم:)
عجب جملاتی ساختی دختر😍

مطمئنی منظور خدا بود؟😉

نه نرو همینجا بمون:)

گلی گلی اینو یادم رفت یه جمله بگو منم تو چالش شرکت کنم

من جمله به ذهنم نمیاد😐بعد شرکت نکنم اقای یک مسلمان میگه اههه چه دختره فیسوافاده ایه توچالش شرکت نکرد

نمیدونن من از پیدا کردن یه جمله ساده هم عاجز شدم😅😂😳

😂😂😂

همون جمله ای که تو وب خودشون گفته بودی که خوب بود

ساده یا رنگی... مات یاشفاف... تو اگر آسمان منی، کدامین بازی شیشه و رنگ و نور حریف است تا هر لحظه، هرجا که هستم، در هر نفس یا بی نفسی، حتی با چشمهای همیشه بسته ام نبینمت؟...

 

+ البته ما رو از پست گذاشتن معاف کنین ولی جمله تون وسوسه انگیز بود دوست داشتم منم یه چیزی بگم... ببخشید :)

خیلی قشنگ و عالی بود:)
ممنون که شرکت کردید.

 خواهش میکنم هر جور راحتید:) اجباری در کار نیست.

همین که جمله رو بازنویسی کردید جای تشکر داره

آرههه منظور خدا بود:)

من عاشق بشم دروصف عشق فقط میتونم بگم

حالا یاروم بیا دلاروم بیا

حالا دل به تو دادُم 

تورو داروم بیا_😅😁

کلیلیییلیییی😳

هرکی نظرش اینه من رددادم باید بگم که افرین درست فهمیدید😳😅

 

 

اون جمله فک کنم سخت باشه باز نویسیش:)

 

دوست داشتم باجمله هاتون شعر بگم

ولی شعرم ناز میکنه میگه نوموخوام نمیاد😐

😂😂😂
برای دیدن تو بیقراروم تا بیای از سفر😉😁😅
ادامش هم با بقیه😅

هر چی سخت تر چالش هم خفن تر:)

عههههه:(
محیای شاعرم کجاست
زود برش گردون ببینم

ازپشت پنجره به اسمان نگاه میکنم......چشمهایم درپی نگاه توهستن.

 

هرشب ,همین ساعت 

 

+ من نیز معاف:)

 

خسته  وهلاک خوابم ذهنم بیشترازاین همکاری نکرد.

 

البته اینم به ذهنم اومد

 

به ابرهای پشمکی خندیدم و باز زاغ سیاه چنگیز پسرهمساده را چوب زدم!

او مای گاد:)

مرسی که شرکت کردی:) تو نیز معاف:)

وااای😂😂😂چنگییییز😂😂

دریچه بین من و تو همین پنجره است که رو به آسمان باز میشه و عجیب درخشش تو را به حراج گذاشته است ماه من!

به به چه جمله ی زیبایی:)

خیلی خوش اومدی ماجده جان و ممنون از جمله ی قشنگت

 

مممنون(:

 

 

:)

سلام گلشید خانم

هوای ابری را در انعکاس شیشه اتاقک خیالم به تماشا نشسته‌ام

آسمان پرتلألؤ خورشیدی را از قاب پنجره روییده در دشت زمینی نظاره‌گر شده‌ام 

ما بین، من و آسمان رنگین‌کمانی، وجودی به سردی میله‌های دنیای هزار رنگ فاصله انداخته

نگاهم را از قاب دل به آسمان هفت‌رنگ شبانه رسانده‌ام تا هوای خورشیدی را هدیه گیرم

سلام عزیزم

چه جمله های قشنگی:)
فوق العاده بودن ،ممنونم.

محیای شاعر مُلده:(:

 

نوشته بابابزرگ نیک وهمراز جون😍😍😍

 

من میخونم خجالت میکشم خالی از احساسو کلمم😐

وبلاگ آقای یک مسلمانم تازه خوندم جملاتی که میگن خیلی خوبه😍

ومن همچنان خالی ازاحساس😐😂

خدا نکنههههه
یه بار دیگه از این حرفا بزنی باهات قهر میکنما

خیلیم با احساس و قشنگ نوشتی😍

فعلا جمله ی من از همه زیر دیپلم تره😅

باشه نمیگم

ولی من زندم شاعره مُرده محیای خنگول مونده😅😂

 

برووو بقول نمیدونم کی شکسته بندی نکن😅😂😉

یادم نمیاد کی میگفت به شکسته نفسی،شکسته بندی😅

نویسنده بودن تو اثبات شدست

فقط من نمیدونم وسط این همه نویسنده دقیقا دارم باوبلاگم چیکار میکنم😂

ولی حس خوبیه خودمو قاطی نویسنده ها کردم😂😂😂😂😂

 

:)

شکسته بندی نمیکنم😅جدی گفتم

ابن نظر لطف توست عزیزکم

😂😂😂منم با تو خودمو قاطی کردم، قبول دارم حس خوبیه:)

 

ما باهم کنار نمیایم برم بهتره همش شکسته بندی میکنی😉😂

 

درج تصویرت درست نشد؟

 

دلم دیب دمینی(سیب زمینی) سرخ کرده میخواد

:(

یکی نیست سرخ کنه برام:(

خودمم خستم:((

😂😂

نه هنوز درست نشده:(

آخییییی:/
بیا خودم برات درست میکنم:)

آسمان را در قاب پنجره خلاصه می‌کنم.

 

+سال هاست سهم ما آپارتمان نشین ها از بیکرانِ آسمان، همان قاب آبی کوچکی بوده که از پنجره دیده می‌شود.

 

ممنون بابت پست :)

قشنگ بود، ممنونم.

+میتونید برید رو پشت بوم قاب رو بزرگتر کنید:)

خواهش میکنم:)

نگاهم به آسمانِ مربعِ یک در یکِ اتاقم ، مثل رسیدنِ ماهیِ کوچکِ مدتها در راه به اقیاس آرام ، وصال می یابد...و چه آبیِ آسمانیِ آرامی...

: )

 

به بههه😍😍

ممنونم فرشته جان

اگه دوست داشتی شرکت کن تو این چالش:)

سلام گلشیدجونم چقدر جالب بودهم چالش هم جمله

 

منم بازنویسی کنم

 

(رفتم جلو پنجره که آسمونو نگاه کنم ،دیدم آسمونم داره خیره نگام میکنه!:)))  )

 

اعتماد به نفس فراوان  فوران میکنه درجمله من نه :)

 

 

محیاجونم بیابرات سرخ کنم:)

سلام عزیزم 
حالا که از چالش خوشت اومده دعوتت میکنم در صورت تمایل شرکت کنی:)

به به:) خوشبحالت که آسمون خیره نگاهت میکنه:)
ممنون پریناز جان

@محیا

بسم الله

سلام 

"خاصیت دنیای ما آدمهاست

بیکران آبی را نیز

محصور نرده های رنگ و رو رفته میکنیم"

 

"از این قاب کوچک راه راه که نگاهت میکنم 

بیش از همیشه شرمنده میشم 

مرا ببخش که بیکرانی تو را 

اینطور به حصر میکشم " 

 

 

راستش کلمات داشت قاطی میشد برا تفکیک ماستا از قیمه ها مجبور شدم دو مدل بنویسم

سلام

خیلی هم عالی:) واقعا لذت بردم

:)
 الان کاملا قیمه ها از ماستا تفکیک شد ممنونم:)

قربون دوتاتون برم من مرسی گلی وپریناز😍😘

دیشب دیگه سرخ کردم خوردم

شیمکوی کی بودم من😅

 

وسط چالش ادبی وتمرین نویسندگی 

نگاتوروخدا ازسیب زمینی حرف میزنم😳😳😳😂

 

گلی اومدم امروز برا چالش همراز جون بنویسم

محیای شاعر ابراز حیات کرد بالاخره:))

 تکلم محیای شاعر یکم مشکل داشت گنگ بود ولی ابراز وجود خوشحال کننده ای بود :)

 

:))))

عههههه پس بالاخره  محیای شاعرم پیدا شد:)

برم ببینم چه کردی:)

تن شاعرا همه الان تو قبر میلرزه:))))))))

 

وروح من دورش میگردد (دور ماه!استعار ازمحبوب)بهتر بود فک کنم:))

رفتم خوندم:)

خیلی قشنگ بود بهت افتخار میکنم:)

واقعا؟:))

مرسی از انگیزه دادنت😍😘❤

آره:)

قربونت😘😘

سلام 

من که هر روز دارم می نویسم ، چه مطلب و پست ، چه نظر دادن. 

یه جور یاد انشاء افتادم. 

کاش چالش رو باز میکردی ، آخه زیاد قابل مفهوم برای من نبود. بالاخره چارچوبی! عنوانی. 

گلشید خانم ، وبت رو خیلی دوست دارم. 

دارم چندین متن رو پیشنویس می‌کنم ، انشاءالله منتشر می‌کنم. 

یه کامنت دادم محیا خانم ، همینجوری از حالات نوشتم بدون غرضی ، بخدا اگه غرض و مرضی داشته باشم. جوابش تند بود ، احساس کردم بهش برخورده ، ازش عذر میخوام ولی بهتره فعلا نروم وبش. شاید ایندفعه نادانسته ، بدترش بکنم. همینجا تمام بشه بهتره ، اصلا نباید سخت گرفت. 

بهت سر میزنم ، وبت عالیه 

سلام
من همه ی پستاتون رو میخونم و اگه حرفی برای گفتن داشته باشم قطعا کامنت هم براتون میذارم.

چالش مشخصه دیگه، چجوری بیشتر از این بازش کنم.

چی بگم، ان شالله که کدورتی پیش نیومده.

ممنونم لطف دارید

سلام 

« از پشت پنجره ، آسمان آن نیست که می بینم ، بلکه تصویری از درون قابی هست که لاجرم آسمان را می بینم. برای دیدن آسمان باید قدم به بیرون از سقف گذاشت ، همان سقفی که سالها آفتاب از ما گرفته! دیدن ستارگان از ما گرفته! تنفس در فضای باز را گرفته! و قرار نبود این سقف ها حتی جدایی ها بیشتر کنند ، جدایی میان من و ما و آسمان » 

 

این بهترین نوشته ای که توانستم برایت بنویسم. 

سلام

خیلی عالی بود، ممنونم که شرکت کردید

آسمان از پشت پنجره قدری ناراحت است. گله دارد. از ما. چرا خودت را پنهان کرده ای. من اینجا هستم، بیکران. آسان است. دستگیره را بچرخان.. من اینجا با تمام وجود انتظارت را می‌کشم. و او پرواز را تجربه کرد.

عالی بود، ممنونم که شرکت کردید.

سلام علیکم

سپاس بابت جملات زیبای شما و دیگر دوستان.

«آسمان را به چشمانم دعوت می‌کنم. بیا، قدمت روی چشم. پنجره‌ی چشمان من همیشه به رویت باز است.»

 

سلام
خواهش میکنم، سپاس از شما بابت حضورتون.

خیلی جمله ی زیبایی بود ممنون.

سلام مجددابجی جانم

مرسی ازدعوتت عزیزدلم

 ولی اخه من بلدنیستم ازاین چالشاشرکت وبرگزارکنم:)

سلام پریناز جونم
باشه قربونت هرجور راحتی:)

ممنونم گلشید جونم

 

ترجیح میدم درحضورشما دوستان برگزارکننده ،خودم به عنوان شرکت کننده استفاده کنم و لذت ببرم :)

ما نیز از حضور تو لذت میبریم:)
پنجشنبه ۲۸ آذر ۹۸ , ۱۹:۲۹ علیرضا گلرنگیان

سلام و عرض ادب

ببخشید با تأخیر عرض می کنم:

«ماه هاست که رنگ آبی آسمان از یادم رفته. دلم نوازش دست های آفتاب را میخواهد. آه! ای دنیای زیبا! چقدر از تو دور افتاده ام و چقدر دنیا زده شده ام. اسیر روزمرگی ها گشته ام و آرام و قرار ندارم. ای کاش زلف پریشان ابر ها را در دست می گرفتم تا دلم از پریشانی، رها شود... »

سلام
خیلی خوش اومدید.
خواهش میکنم ممنون از حضورتون.
خیلی هم عالی:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan