پراکنده نوشت ۳

به نام خالق احساسات ناب

۱_از وقتی یادم میاد، هر وقت به روزای سخت و پرمشقت یا روزای پر از استرس و روزای کسل کننده و یکنواخت زندگی برمیخوردم، یعنی وقتایی که کمتر کاری برای بهتر کردن اوضاع از دستم برمیومد، همش دعا دعا میکردم که این روزا زودتر بگذره، مثل کسی که تو یه جاده ای داره میره و نمیدونه چقدر راه تا مقصد مونده و تو تمام مسیر ترس تموم شدن آب و غذا و پیدا نکردن کس دیگه ای رو داره، تو تمام مسیر فقط فکرش به هر چه زودتر رسیدن و تموم نشدن آب و غذاشه، یهو به خودش میاد میبینه به مقصد رسیده، هر چند آب و غذاش زودتر تموم شد، هرچند کسی رو پیدا نکرد، هر چند این اواخر یکم سختی کشید ولی بالاخره رسید، با خودش فکر میکنه تا از مسیر چیزی به یادش بیاره، اما جز استرس و غصه خوردن چیزی یادش نمیاد، هیچ کدوم از مناظر زیبای مسیر رو ندیده بود، شایدم دیده ولی ازشون لذت نبرده...

تا اینکه بالاخره به جایی رسیدم و دیدم من فقط دارم برای گذر عمرم دعا میکنم، با خودم گفتم من هر جور که رفتار کنم زمان کار خودشو میکنه، این منم که تصمیم میگیرم اون مسیرو چجوری بگذرونم.

این شد که به خودم قول دادم دیگه مثل قبل نباشم، دیگه در کنار تمام این دل مشغولیا منظره های کنار جاده رو هم ببینم، آب و غذای من بالاخره تموم میشه، بالاخره به مقصد میرسم، شایدم نرسم، ولی دیگه هیچ وقت از این جاده عبور نمیکنم.

این روزا گاهی درگیری های ذهنی به بیراهه میره و همش میگه کاش الان سال بعد بود، کاش الان فلان جا بودم، کاش الان فلان طوری بود...تا حدودی دارم با موفقیت زمام این افکارو به دست میگیرم و حس میکنم که خیلی بهتر از قبل دارم مسیرو تماشا میکنم، جتی اگه این مسیر چیزی جز بیابون نباشه، بالاخره بیابون هم شبای قشنگی داره...   

۲_ تو این روزای کسل کننده یه خبر خوبی که میتونست خوشحالم کنه خبر نامزدی دوستم بود.

دو روز پیش که به علت قطعی نت به جمعی از دوستان پیام دادم و حاشونو پرسیدم، دوستم گفت که بالاخره تو این هفته نامزد کردن، آخه چندین سال بود که به هم علاقه داشتن ولی پدرش موافقت نمیکرد و چه روزایی تو خوابگاه شاهد گریه ها و نذر و نیازاش بودم، حتی یبار مواد و وسایل حلوا خرید و تو خوابگاه حلوا درست کردیم و پخش کردیم:)

۳_ بعضیام این مدلین که محبت و معرفتو با وظیفه اشتباه میگیرن، یه بعضیای دیگه هم هستن میدونن محبت و معرفت چیه، ولی یجوری فراموشش میکنن که خودتم یادت میره چی به چی بوده.اینو واسه خودتم نوشتم که حواسم باشه که جزء این بعضیا نباشم.

۴_ به داداشم میگم یادته وقتی خیلی بچه بودیم یه شب قبل خواب با هم دعوامون شد بعدش من اومدم برات کلاس بذارم بهت گفتم شبتم خوش( فکر کنم تازه یاد گرفته بودم:)) ) تو یهو فکر کردی حرف بدی بهت زدم، داد زدی گفتی ماماااان این به من میگه شبتم خوش:)  بچه ننه :)میخنده و میگه بچه گیر آورده بودی به زودی انتقام اون روزامو میگیرم ازت:)

۵_عکس از برگای درخت کوچمونه که ریخته تو حیاط:) به این موقع از سال که میرسیم هرروز باید کلی برگ از حیاط جمع کنیم.

۶_ این آهنگ رو دوست دارم و اولین بار تو وب لبخند ماه عزیز گوش دادم و خیلی خوشم اومد.

اونایی که عاشقن آهنگو گوش بدن و گریه کننD:

 

 

  • ** گُلشید **

من گریه ام نگرفت. هرچند که فیل افکن بود. ولی من فیل نیستم، شترم. صحرا صحرا اگر در جاده ای برم که آب و علف نداشته باشه، یه عالمه کوهان دارم.

می‌گویند قدر زندگی را بدان و از زمان ت لذت ببر.

برترین عاملی که جلوی لذت بردن از زندگی را می‌گیرد و نمی‌گذارد به مناظر زیبای مسیر نگاه کنیم،همین جمله است و جمله های مشابه تشویش فزا.

من چه کار کردم؟

من تا آنجا که میتوانم سعی می‌کنم اختیار را از خودم بگیرم. نمی‌گویم وای چه کار باید بکنم، میگویم خدایا چه چیز تو را خشنود می‌کند؟

وقتی این سوال را بپرسیم، دیگر به راحتی می‌توانیم قدم بزنیم و از مناظر لذت ببریم. اصلا درون ما خودش پر از کلی مناظر زیبا می‌شود. چه برسد که فصل پاییز باشد و خانه حیاط دار و برگ های خزان دیده...

خاطرات قدیم، خاطرات بی دغدغه بودن ایام نوجوانی... بی نمی گرده. حس خوبی نیست که میدونیم تکرار نمیشه، ولی میشه نامزد کرد و خاطرات جدید ساخت. باز هم تکرار میکنم، از این بالاتر و بهتر، بنر قبلی است.. که به تجربه دریافتم..

شبتم خوش.

بله باید قدر زندگی رو دونست.
حرفاتون درست بود.
ممنون که خوندید.

سلام 

خیلی جالب و روح انگیز نوشتی ، بخصوص قسمت شماره ۱. 

قسمت شماره ۱ رو فقط از زبان خودت ننوشتی بلکه اینرو خیلی‌ها تجربه کردند ، بخوبی این مورد رو نوشتی و انعکاس دادی.

موفق باشی. 

سلام
خیلی ممنونم لطف دارید.

چه عکس زیبایی.😍😍

...

وی تمام برگ ها را مهمان سطل زباله کرده😑😑🤔😅😅

ممنونم.

دقیقا:)
خب چیکار کنیم جز سطل زباله چاره ی دیگه نداره:)

دختر همسایمون برای اینکه شوهر گیرش بیاد هر سال تو محرم نون و حلوا میداد.دوساله نمیده چون شوهر کرده و هنوز که هنوزه هر وقت میبینمش اون روزا رو بیادش میارم 😅😅😂😂

 

واقعا؟:))))
شاید اونم مثل دوست من از قبل کسی رو دوست داشته و گرنه من فکر میکردم این که صرفا یکی بخواد به خاطر شوهر نذری بده تو جوکاس:)
حالا دیگه به روش نیارید:)

منم از این خاطره ها با خانواده زیاد دارم ، متاسفانه هر چی بچه ننه هم بود به تور من میخورد :دی

سلام نارین جانم خوبی؟
آخییی:)))

چه خوب گفتین... 

چه عکس قشنگی

چه آهنگ خوبی

کلا ممنون:) 

ممنونم باران عزیز نگاهت قشنگه
خیلی خوش اومدی باران جان

سلام سلام:)

 

۱-اکثرمون اینجوریم همش میخوایم بگذره دریغ ازاینکه این روزا که میگذره عمرمونه که میتونه قشنگیم داشته باشه

ما تو حال زندگی کردنو ولذت از کوچیکترین چیزا رو یاد نگرفتیم همش حالمونمو قربانی گذشته وآینده میکنیم:/

منم چندسالیه سعی میکنم ازحالم لذت ببرم خودمو خیلی درگیر گذشته وفکر بهش وآینده ای که معلوم نیست هستم یانه نکنم

 

۲-انشاالله خوشبخت بشن:)

واقعا خیلی حس خوبیه آدم ببینه دوتا عاشق بهم میرسن:)

منم عروسی این یکی دوستم که بود چهارشنبه که چندساله همو میخواستن خیلی ذوق کردم😍اینا باهم میرقصیدن دوستم بااحساس قسمتا عاشقانه اهنگارو حین رقصیدن لبخونی میکرد براشوهرش من اینجوری بود😍😍😍😁😁

اصلا همش اینجوری بودم😁😁😁😍😍😍

نیش تابنا گوش باز چشما قلب قلبی😅😂

 

۳-:((

بازم دم اونایی که معرفت ومحبتو میفهمن چیه گرم!!!

ادمایی هستن دستتو تاآرنج کنی تو عسل بکنی تو دهنشون گازم میگیرن:/

لعنت به هرچی آدم بی معرفته:///

 

۴-::)))) 

۵-خیلی خوشگله:)

برو روشون راه برو خش خش کن:)))

 

۶-اتاق تاریکه نومودنم هندزفری کوجیه اهنگو نتونستم گوش بدم ولی اگه از وبلاگ لبخند ماهه که حتماًشنیدم:)

 

عاشقا عاقل باشید گریه نکنید ارزش نداره

همه مستحق محبوبومعشوق شدن هستن:)

اگه آدم هم عاشق باشه هم معشوق یعنی عشق دو طرفه باشه گریه نداره بهم میرسن

اگه آدم فقط عاشق باشهوفرصت معشوق شدنو از خودش بگیره باخت کرده بهتر خودشو نابود نکنه

#این یک اخطار است😬

 

خب من برم معقوله ی عشقم جمع کنم:))

 

۱_اره منم حدودا دو ساله که دارم تمرین میکنم زندگی تو لحظه رو.
۲_ان شالله همه ی جوونا خوشبخت بشن
واای محیا:)))))
۳_دقیقا:(
۵_کار همیشگیمه، فکر کن یه درصد این کارو نکنم:)
۶_ اوه عجب اختاری دادی، من که ترسیدم😅

سلام گلشید جان

آدما اگه بتونن با فکر و ذهنشون مبارزه کنند و بتونند اونارو دست خودشون بگیرند به نظرم دیگه هیچ وقت دچار ظلالت و خطا نمیشن اصن انگار هرچی هست ازین طرز فکر ماست .

دقیقا خیلی از روزای زندگی مون رو به غم و اضطراب گذروندیم به امید روز های خوش غافل ازینکه روز های خوش اومدن و سریع تر از چیزی که فک میکردیم رفتن فقط ما موندیدم حسرت عمر بر باد رفته 

انتخاب با خودماست که چجوری راجب زندگی فکر کنیم 🌷

در مورد اهنگم معرکه ست بارها گوش دادم 

سلام عزیزم
آره واقعا هم همینطوره.
ممنون که خوندی معصومه جانم

سلام گلشید جانم 

کاش سالهای قبل بود :)😉

عکس هم خوشگله 😍

سلام بهار جون
عه بهار😂😂
خوشگل دیدی😘😘

همیشه همین بودیم. منتظر تموم شدن داستان، منتظر دیدن تهش. ولی خب که چی؟ یه روزی به اون آخر هم می‌رسیم این همه عجله چرا؟

عکس واقعا قشنگه،بسی لذت بردم:)

شبتم خوش:ddd

دقیقا:/

قشنگ دیدی عزیزم❤

:))) 

 

پاییزِ و برگای دوست داشتنیش:)

های های اشک ریختیم ، چه آهنگی بود ( الان مثلا خواستم‌بگم عاشقم) بگو کجایی؟ چرا نمیایی؟😂

پاییز کلا دوست داشتنی ست:)

:))
یارش بگو کجایی چرا نمیایی؟:))

خوش اومدی لاله جان
سه شنبه ۵ آذر ۹۸ , ۱۰:۲۰ دچارِ فیش‌نگار

فقط 4 :)))

البته اون زمام امور هم قشنگ بود/ آفرین

:))

ممنونم:)

سلام

وقتی درگیر یه موضوع سخت میشم به خودم میگم تموم میشه، فقط سعی می کنم به پایان کار فکر کنم، گرچه سخته :)

برگ های قشنگی بودن :)

سلام
بله خود منم بیشتر از اینکه متوجه حال باشم همش با آینده و گذشتن اون روزا فکر میکردم قبلا.ولی الان دیگه زیاد اینطوری نیستم.
خلقت خدا کلا قشنگه:)

سلام 

با توجه به نوشته خودت و متن کامنتها ، من فکر می‌کنم که طبیعیه ما ایرانی‌ها یا در گذشته سیر کنیم یا به افق آینده چشم بدوزیم. 

من که احساس می‌کنم برای ملت ما طبیعی باشه ، حوادث تاریخی و زمانه و اجتماع باعث اینجوری باشیم. 

 

موفق باشی. 

سلام
درسته متاسفانه همینطوره

ممنونم شما هم همینطور

سلام  مطلب  زیبای شما خواندم. اولین پست رو میگم. 

 

فقط چرا بخش نظردهی بسته هست ، البته هرچی صلاح میدانی. 

 

باشد راضی ستارگانم ، لذتبخش بود ، احساس کردم میان مثلا در سمنان هستم ، آخه سمنان هم کویر داره هم سرسبزی و کوه های البرز. 

خلاصه عالی بود. 

سلام
بنا به دلایلی علی رغم میلم ترجیح دادم که نظراتو ببندم.

خیلی لطف دارید، ممنون که خوندید.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan