- ** گُلشید **
قبلا بارها تو وبلاگ نوشتم از امام رضا.
از اینکه مدت هاست سالی بیاد و بدون امام رضا بره برام انگار نشدنیه و خدا دیگه اون روزی رو نیاره که دوری از امام رئوفم بیشتر از یک سال بشه!
از اینکه تمام سال به امید رسیدن به اون روز برام سپری میشه، از اینکه پا گذاشتن تو حرمش دقیقا مثل ریختن آبی رو آتش آشفتگی ها و نابسامانی های دلمه.
همین روزا تابلوی ۲۴ ام زندگیم رو تحویل دادم و ۲۵ امین تابلو رو تحویل گرفتم!
عملا تا الان ۲۴ تابلوی نقاشی تو گالری زندگیم دارم!
زندگی ای که شبیه نقاشی کشیدنه.
ممکنه یکی ۲۴ تا مداد رنگی بهش داده بشه، یکی ۱۲ تا، یکی ۵ تا، یکی ۳۶ تا و...
نمیدونم چی شد که یهو یادش افتادم و خب از اونجایی که این روزا دنبال بهانه هستم تا بنویسم اومدم که ثبتش کنم.
کلا من از اون اول هیچ وقت تو قرعه کشیا اسمم درنمیومد( نمیگم شانس نداشتم یا بدشانس بودم چون از گفتن این کلمه خوشم نمیاد)
سلام دوستان عزیز امیدوارم حال همتون خیلی خوب باشه.
این پستی که منتشرش کردم احتمالا به درد خیلیاتون نخوره و مخاطبان اصلی این پست بیشتر دوستانی هستند که امسال کنکور دادن و یا قراره سال های آینده کنکور بدن و وارد دانشگاه بشن.
از هفته ی قبل تا الان چندتا فیلم دیدم و از سه تاشون واقعا لذت بردم و جالب اینجاست که خیلی اتفاقی این سه تا فیلم رو پشت سر هم دیدم، چون خیلی وقت پیش دانلودشون کرده بودم اصلا موضوعشونو یادم نمیومد.
امروز از اون روزایی بود که عصرهای تو خونه موندن خیلی دلگیره، از اون مدلا که انگار خونه انقدر تنگ و تاریکه که میخواد با دیواراش خفت کنه!
به مامان گفتم بریم یکم تو حیاط بشینیم خونه خیلی دلگیره.
فرض کنید یه مسابقه ی دو برگزار شده.
یه عده کاملا برنامه ریزی کردن واسه کل مسیر و آماده هستن تا شروع کنن، یه عده دیگه هم نصفه نیمه برنامه ریزی کردن، یه عده ی دیگه هم اومدن و گفتن حالا همینجوری بریم ببینیم چی میشه!
مسابقه شروع میشه.
سلام به همگی، امیدوارم که عالی باشید
اگه نمیدونید جریان چیه پست آشپزی ۱ رو بخونید.
دفعه ی قبل حدیث عزیزم گفت که دلمه ی برگ مو دوست داره و خب منم گفتم با یه تیر دو نشون بزنم هم حدیث و هم سکوت عزیزم از این پست استفاده کنن.