تو خود همه چیزی!

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم
مولانا

  • ** گُلشید **

عاشقانه های شهدا

هو العشق

مهدی کلاً آدم شوخی بود، اما در بیرون از خانه آنقدر آدم متین و موقری بود که بعضی از اقوام از من می‌پرسیدند در خانه اصلاً حرف می‌زند؟ تو صدایش را شنیده‌ای؟ با بچه‌ها هم خیلی شوخی می‌کرد به خصوص با احسان و آسیه.

مهدی بعد از اینکه برای نماز صبح از خواب بیدار می‌شد دیگر نمی‌خوابید. یک روز صبح سعی کردم دیرتر از خواب بیدار شوم که او هم دیرتر از خانه بیرون برود،

  • ** گُلشید **

راکدم و در درگهِ تو خروشان می شوم.

یا مُنتهَی الرَّجایا

 

می ترسم از روزهایی که خودم را یادم میرود، یادم میرود چه هستم؟ که هستم و دارم چه کار می کنم وسط این هیاهوی زمان؟!

می ترسم از روزهایی که تو را نمی بینم.

می ترسم از روزهایی که ایستادن در پیشگاه تو برایم عادت می شود

می ترسم از نماز هایی از روی عادت خوانده می شوند

  • ** گُلشید **

عاشقانه با خدا...

 

پروردگارم ...

این منم،همون بنده ی مفلوک و بی سرپناهت،همون تنهای بازمانده در بیابان خشک و بی آب و علف...

همون که بعد از مدت ها دوری از تو دوباره به آغوشت پناه آورده،همون که هر وقت

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan