گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم
مولانا
تو خوب میدانی احوال عاشقی را.
خوب میدانی رسم عشق ورزیدن را.
و تنها و غریب تر از همه تویی.
و بی وفا و ناسپاس تر از همه منم.
عجیب نمک میخورم و نمکدان میشکنم.
اما نمکدان های پر تو تمامی ندارد!
تو خوب میدانی آرام کردن مرا.
و من خوب تر میدانم بی وفایی را.
هر وقت دلم برایت تنگ شود به سویت می آیم.
اما تو همیشه پیش منی.
تو میدانی و میفهمی منِ نادانِ بینوا را.
و همین است که مرا رها نمیکنی!
بگذار بار دیگر بگویم، شاید باز هم بی وفایی کنم!
اما بگذار باز هم بگویم...
من جز تو چیزی نمیخواهم!
تو فقط مرا دوست داشته باش، آن وقت من همه چیز دارم!
اصلا هر چه تو بخواهی، هر چه تو بگویی!
فقط بگذار که تو را داشته باشم!
آخر میدانی؟
میدانم که میدانی، اما بگذار بگویم!
تو همه چیزی، تو راز های دلم را ناگفته میدانی!
اصلا راز چیست؟" تو خود راز دلی"
تو خوب میدانی با یک اشاره چطور دلم را سرشار از خودت کنی.
پس بیا و تمام مرا سرشار از خودت کن.
......
پ ن۱: ماه زیبای خدا، چقدر خوبه که تو هستی، ممنونم ازت که اینقدر خوبی.
پ ن۲: بچه که بودم، یه بار که داشتم برنامه ی رنگین کمانو میدیدم، خاله نرگس که حرف میزد میگفت خدایا شکرت، خدایا شکرت که دارم میگم شکرت!
از اون موقع این جمله برام خیلی جالب و قشنگ بود، بزرگتر که شدم بار ها از افراد دیگه شنیدم که بابت شکرگزاری هم از خدا شکرگزاری کنید.
پ ن۳: حسن پست های قدیمی اینه که بار ها میتونی بخونیشون و به یاد لحظات خوبت دوباره پر از حس خوب بشی، مثل این پست که پارسال نوشتمش.