بس کن این احساس عقل ستیز را، یا عقل احساس گریز را!

احساس خوبه، ولی وقتی که به تنهایی تصمیم گیرنده نباشه.

منطق خوب تره ولی به شرطی که اونم به تنهایی تصمیم گیرنده نباشه!

بعضی وقتا خود احساس منطقی میشه و در مقابل، منطق هم کمی احساسی میشه!

اینجوری خوبه، اینجاست که دوتاشون به تفاهم میرسن و در اغلب موارد هم منطقی که یه کوچولو احساسی شده حرف آخرو میزنه!

اینکه میگن با گذشت زمان وقتی منطق بیشتر و بیشتر بشه و احساس کمتر و کمتر اونوقت واقعیت رو متوجه میشی و اون وقته که احساس با خودش میگه خداروشکر که حرف منطق رو گوش کردم، خداروشکر که یکم منطقی شدم و منطق میگه چه خوب شد که زیادی احساسی نشدم و تونستم با وجود اینکه احساس رو هم درک کنم تصمیم درستی بگیرم.

اینکه بعد از دو سال که یادم میفته دیگه خودمو سرزنش نمیکنم ،اتفاق خوبیه!

دیگه خودخوری نمیکنم.

دیگه همش نمیگم چرا اینجوری شد.

دیگه حالم از خودم به هم نمیخوره...

حالا دیگه معلومه اون دوره ای که باید طی میشد طی شده.

حالا دیگه از یه زاویه ی دیگه به اون روزا نگاه میکنم.

حالا میبینم که شاید نیاز بود ‌که پامو کج بذارم که بفهمم کلا از اول تو مسیر اشتباه بودم.

دیگه میتونم بفهمم که زندگی چقدر در تغییره و چقدر ناامیدی بدترین چیزه...

حالا دیگه نیازه که خودم رو به آغوش بکشم و از خودم معذرت بخوام بابت تمام اون سرزنش ها و حال بد ها.

نیازه که به خودم با لبخند بگم که تا چیزی رو از دست ندی چیز باارزش تری به دست نمیاری.

تا قدم برنداری نمیتونی تجربه کنی.

امروز که گذشته رو مرور میکنم دیگه اندوه نمیخورم، دیگه حالم خوبه و میدونم که نمره های بده که باعث میشه بعدش به خودت بیای و رگباری نمره های خوب بیاری...

بعد از دو سال حالا میفهمم که چقدر میشه احساس تغییر کنه و چقدر خوبه که احساس دستشو بذاره تو دست منطق و منطق با مهربونی کنار خودش اونو راه ببره!

 

پ ن: عنوان از بهزاد جعفری

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan