چالش وبلاگی:۱۰ کاری که باید قبل از مرگ انجام بدم.

سلام دوستان بازم با یه چالش در خدمتتونم:)

نویسنده ی وب سکوت این چالش رو راه انداختن و باید ۱۰ کاری که میخوایم قبل از مرگ انجام بدیم رو بنویسیم.

ممنونم از نویسنده ی وب تکرار یک تنهایی بابت دعوتم به این چالش.

خیلی وقتا هممون( البته شما رو نمیدونم بیشتر خودمو میگم) از یاد مرگ غافل میشیم و همین باعث میشه اونجور که باید زندگی نکنیم و یا اون قدری درگیر این دنیا و بازیاش بشیم که هدف از به این دنیا اومدنمون رو فراموش کنیم.

مرگ برای من همون قدر که ترسناکه، جذابم هست!

حالا نه اینکه آدم خوبی باشم و از حساب و کتابا نترسم، نه، اتفاقا بخش ترسناک همونه، هر چند که همون قسمت هم برام جذاب به نظر میرسه.

 از وقتی که حرفای افرادی که تجربیات نزدیک مرگ رو داشتن خوندم، این جذابیته برام بیشتر شده.اینکه میگن بعد از مرگ آدم به خیلی چیزا آگاه میشه رو واقعا دوست دارم و مشتاقم که خیلی چیزا رو بفهمم و اینکه موقعی که روحم همراه عزرائیل میره بالا آسمونا و ستاره ها رو قشنگ تماشا کنم:)))

همیشه هم برام چجوری مردن از خود مردن ترسناک تر بوده، خیلی میترسم از اینکه مرگ دردناکی داشته باشم!

خواستم ده تا کاری که قبل از مرگم انجام بدم رو بنویسم، دیدم شاید بعضیاش شبیه مال بقیه باشه مثل خوندن کتاب و خوب زندگی کردن و ازدواج و رسیدن به آرزو ها و اهدافی که داریم و انجام کارای خیر و ...

بعدش به این فکر کردم که خب همه ی اینا به زمان نیاز داره به برنامه ریزی نیاز داره، بعضیاشون به شرایط ویژه ای نیاز داره و خلاصه ممکنه تا لحظه ی مرگ فرصت انجامشون رو نداشته باشیم و البته که خیلیاشونم به اراده ی خودمون بستگی داره.

بعدترش با خودم فکر کردم خب اگه یکی بهم بگه دقیقا یک روز تا زمان مرگت وقت داری، اون وقت چه کارایی هست که میخوام انجام بدم و رسیدم به این کارا:

۱_اون روز بعد از نماز صبح نمیخوابم، تا قبل از طلوع خورشید به همه ی گذشته ی خودم فکر میکنم و مطمئنم کلی گریه خواهم کرد به خاطر فرصتایی که از دست دادم، به خاطر روزایی که میشد خوب زندگی کنم و نکردم و به خاطر همه آرزوهایی که میخواستم بهشون برسم و حالا قرار نیست که برسم. از خدا بابت تمام بدیا و ظلمایی که جه در حق خودم و چه در حق بقیه کردم طلب بخشش میکنم و بعدش بابت تمام نعمتا و این روزایی که خدا بهم اجازه ی زندگی داد تشکر میکنم. لحظه ی طلوع میرم تو حیاط و با لذت خورشید و آسمونو نگاه میکنم و صدای گنجشکا رو گوش میدم و از عطر هوای صبح لذت میبرم و دوباره شکر به خاطر فرصت حس این لحظه. و کلا اون روز از همه چیز با تموم وجودم لذت میبرم.

۲_اون روز دو جا حتما باید برم، یکی یه امام زاده تو یه روستای نزدیک شهرمونه که عاشق اونجام و یکی هم مدرسه ی دوران راهنمایی و دبیرستانم که بهترین روزهام اونجا بوده.

۳_به دوستام و کسانی که دوسشون دارم زنگ میزنم و دوباره صداشونو میشنوم و ازشون حلالیت میگیرم. و حتما به هر دو پدربزرگ و مادربزرگم سر میزنم.

۴_اون روز به همه ی اونایی که تا حالا زبانی بهشون نگفتم "دوستت دارم" این جمله رو میگم.

۵_اون روز ناهار قرمه سبزی و شام هم پیتزا، عصرونه هم آش دوغ و کیک بستنی میخورم. واسه صبحونه هم فقط شیرموز میخورم چون از صبحونه خوشم نمیاد:)

۶_پدر و مادرم رو یه دل سیر نگاشون میکنم و ازشون تشکر میکنم و معذرت خواهی میکنم ازشون بابت خوب نبودنام.

۷_یکم کار خیر انجا میدم، مثلا اون روز کلا کارای خونه رو انجام میدم که مامانم هیچ کاری انجام نده، یا یکم صدقه کنار میذارم. یا هر جور شده اون روز به یه بهزیستی یا شیرخوارگاه یا سالمندان سر میزنم و تو خیابون به مردم لبخند میزنم و خیلی کارای دیگه که میشه انجام داد.

۸_اون روز یه نماز درست و حسابی میخونم، به خاطر اینکه اون اخرین نمازم با این جسمه، و دعای ابوحمزه ی ثمالی رو که همیشه تا نصفه میخوندم رو تمومش میکنم، به خاطر آرامش و حس خوبی که داره و قرآن رو بارها باز میکنم و میخونم.

۹_اون روز سعی میکنم کوچکترین ناراحتیا و دلخوریا آز آدما رو از دلم بیرون کنم و خوبیاشونو به یاد بیارم.

۱۰_ یه نقاشی قشنگ میکشم و بعدشم دفتر خاطراتم رو تکمیل میکنم و تو یه کاغذ جدا حرفا و نگفته هامو برای نزدیکانم مینویسم.

بعد از فکر کردن در مورد کارایی که میخوام انجام بدم که بیشتر از ۱۰ تا بود حالا به این فکر کردم که اگه اخر اون روز بهم بگن بازم فرصت داری ولی معلوم نیست چند روز، اون وقت چی کار میکنم؟

دیدم حالت زندگی ما دقیقا همون دومیه، میدونیم فرصت داریم ولی نمیدونیم چقدر ولی بازم غافلیم و به این فکر کردم که اگه هر روز مثل اون یه روز زندگی کنم چقدر زندگی خوب و قشنگ میشه و چقدر بهتر قدر لحظه ها و زمان و زندگی رو خواهم دونست و کاش بتونم خیلی از اون کار ها رو انجام بدم در کنار برنامه های بلند مدتی که دارم.

ممنونم که مطالعه کردید.

همتون دعوتید، مدیونید:) اگه دوست داشته باشید این چالشو بنویسید ولی بگید چون کسی دعوتم نکرد نمینویسم، اسم نمیبرم ولی همتون دعوتید که اگه دوست داشتید بنویسید.

 

 

 

 

 

  • ** گُلشید **

واقعا که خیلی قشنگ نوشتید...
عاالی بود...
اکثر ما همینجوریم...

خیلی ممنونم:)

متاسفانه:(

هعیییییی ....

 

 

 فقط همین ! 

:(

بعضی وقتا واقعا جز همین هعییی چیزی برای گفتن وجود نداره!

سلام 

 

موفق باشید.

سلام

ممنونم همچنین

سلاممممم😘

خوبی عزیزم؟:)

منو کمتر میبینی آرامش داری؟😅

 

چالش جالبیه:) چالشا سیدجواد خیلی خوبن باهوشمندین:)

ادمو وامیداره به خودشناسی،عمیق شدن،فکر کردن‌ به اونکاریی که انجام داده وانجام نداده،اشتباهاو..

هم این چالش هم چالش نامه به گذشتش

جذاب بود:)

 

توهم که مثل همیشه  عالی نوشتی😘❤

 

من اکثراًبه مرگ،نبودن فکر میکنم

خدا میدونه چندبار باتصور قبروکفن خودم پا قبر خودم اشک ریختم😅😢

وچقدر ساعتها به مرگ فکر کردم ...بگذرم

 

۱۰تا کاری‌که من انجام میدم:

 

۱-حساب بانکیموخالی میکنم وبه هرکی هرچقدر دوست داشتم سهم میدم نمیذارم بره تو ارث ومیراث 😂

(الکی مثلاًمن خیلی پولدارم😂😅)

بقیه دارایاهامم طی یه وصیت نامه همونجوری که دوست دارم تقسیم میکنم

کی به کیه مثلاً من خیلی دارایی واملاک دارم😅😂

 

۲-چندین سالنامه ودفتر خاطراتمو منهدم میکنم:)))

اینو ازوقتی کرونااومده توفکرشم انجام بدم منتها فرصت پیش نمیاد این همه کاغذو سالنامه رو منهدم کنم

ولی دیگه بگن یه روز به مرگم مونده بی درنگ شتابان سالنامه ها رو میزنم زیر بغل میرم لب کارون به سبک لب گارون چه گلبارون برگه ها روپرپر میکنم میریزم تو کارون😅😂

 

۳-میرم یه عکس۴*۳ازخودم میگیرم برا عکس مراسمم 😂اخرین ورژنم باشه😳

یا همون ۴*۳که دیدی ازم خوبه؟😅

اونجامظلومم افتادم ببیننم دلشون میسوزه بیشتر فاتحه میفرستن😂همون خوبه😅

گزینه۳رد شد باید بیشتر بهش فکر کنم😐😂

 

۴-‌یادداشتای گوشیمم که حکم دفتر خاطرات داره پاک میکنم😅

 

کل منهدمیای من خاطرات نویسیامن😅

 

۵-میرم ارایشگاه موهامو صورتی یا سبز میکنم درکل خوشگل میکنم که مرده قچنگی باشم والبته متفاوت از سادگیای زندگیم😂😅

 

۶- حلواوخرماهامو خودم میپزم واماده میکنم 😅😂 که بعد بگن دستپخت خوده خدابیامرزه وهای های گریه کنن فاتحه بفرستن😅😂

والبته از گلوهیچکس پایین نره ضرر نزنن بهمون😂😂😂😂😅

 

۷- دیگه مسخره بازی چیزی یادم نمیاد

شوخی شوخی بامرگ هم شوخی😅

 

#صرفا جهت خنده😅

 

واقعیت اکثر کارایی که تو گفتیو منم انجام میدم 

دعاونماز وذکرو صدقه ،استغفار،دوست دارمو ماچ وحلالیتوکادو برااعضای خانواده و....

 

همه اونایی که توهم بهشون اشاره کردی:)

 

ودرنهایت انشاالله سالهای سال عمر باعزت کنی ❤

 

سلام عزیزم😘😘
خوبم شکر تو خوبی؟
دلم برات تنگ شده بود❤

حقیقتش منم به مرگ زیاد فکر کردم و اون موقع ها که تو دوران جاهلیت بودم زیاد آرزوی مرگ کردم:): خدا منو ببخشه
اما خب به نظرم فکر کردنی خوبه که باعث بشه خودمونو تغییر بدیم.

😂😂😂😂وااایییی از دست تو😂😂
با مورد ۵ خیلی موافقم😁😅

ولی من هیچ وقت قصد ندارم نوشته هامو منهدم کنم، میرم یه جا دور از خانوادم رهاشون میکنم، به نظرم خیلی جذابه یه آدم غریبه نوشته هامو بخونه:)
بعد مثلا فرض کن طرف از رو نوشته هات یه رمان بنویسه😅
همیشه دلم میخواد دفترخاطرات یه ادم ناشناسو پیدا کنم بخونم😂


مرسییی، عمر با عزتو خوب اومدی، تو هم همینطور❤

چقد حرف زدم نه؟😧

ارسال کردم رفتم پنلم دیدم ویییی چقد کامنتم طولانیه😑

پاکش کردم

بعد دلم نیومد کامنت نذارم بازارسالش کردم:))

 

چند وقته واقعا حس نه مجازی نه حرف زدن نه شیطنت هیچی نیست:):

 

ولی همینکه میام مینویسم پرحرفی میشه نمیدونم چرا اینجوریم:)))

 

احساس نمیکنی من ساکت تر شدم؟😂

بقول فامیل دور توکلاه قرمزی

الان من شژوریم(چجوریم)؟😅

خوب کردی دوباره فرستادی:)

خب همین که همش دوری میکنی حس میکنی حسش نیست و اینکه نوشتنت میاد یعنی هنوز حسش هست:)

بیشتر کم پیدا شدی، و دوس ندارم کم حرف بشی:)

قربونت منم خوبم شکر❤

۳بار تلگرام پیام فرستادم تواین چندروز پاک کردم

کودک درونمو دعبا کردم گفتم انقد مزاحم نشو بذار یکم نفس راحت بکشه از دستت چرا همش سردیگرانو میخوای بخوری😅😂

 

ولی دیگه پست زدی نتونستم جلو کودک درونمو بگیرم😅

دیدم بچه دلش تنگ شده گذاشتم پرحرفی کنه براخاله گلی😅😂

 

متأسفانه من هنوز تو دوران جاهلیتم! 

یه بار بحثش بایکی از دوستان وبلاگی پیش اومد

گفتم فکر میکنم خدا تا وقتی کفران میکنم (میکنیم) وارزوی مرگ یاحالا فکرخودکشی که موضوع پست اون وبلاگ بود  ،توسرمون میاد وبهش بها میدیم 

خدا بابت تک تک این فکرا ،که نشأت گرفته ازناامیدی،یأس،کفران نعمته چالشای سختتری سرراهمون قراره میده....

شایدیجور تنبیه شاید یجور درس ولی فکر میکنم برامن اینجوریه..

 

وآره فکر کردن به مرگی خوبه که باعث تغییر مثبت بشه:)

 

 

مورد ۵ چند روزه افتاده تو سرم😂

یه دختریو دیدم موهاش سبزبود انقد قشنگ بود لعنتی موهاش😢😍

ولی دلم نمیاد رنگ کنم موهامو😅گذاشتم برادم مرگ 😂

 

کتاب دارالمجانین رو خوندی؟

اینکه گفتی دوست داری نوشته ها یه ناشناسو بخونی یاد کتاب دارالمجانین افتادم

اینجوری نوشته شده که

محمدعلی جمالزاده توی مغازه کتابفروشی بوده که پیرزنی یه سری کتاب برای فروش میاره شوهر پیرزنه به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده از ترس بازخواستم فرار کرده

جمالزاده یه کتاب از پیرزنه میخره وبجای طلب باقی مونده که باید باقی پولشو میداده پیرزنه یه سری کاغذ لوله کرده دست نویس میده جمالزاده ،

جمالزاده بعد یه مدت میره سراغ کاغذای دست نویسو میخونه ورمان دارالمجانین شروع میشه

حالا دست نویسا رو کی نوشته؟

مال یه ادمیه که با پا خودش میره دارالمجانین  یاهمون تیمارستان درصورتی که سالم بوده براجا خوابو غذاخودشو میزنه به دیونگی میبرنش اونجا ولی وقتی میخواد ازاونجا بیاد بیرون کسی حرفشوباور نمیکنه

وانقد کارای غیر معقول انجام میده برا فرار که میندازنش قسمت بیماران خطرناک

اونم میشینه به امید رهاشدن ونجاتش تمام واقعیتو مینوسه روزایی که تو انفرادی تنها بوده

آخرم پایان اون ادم نامعلومه تو کتاب:((

کتاب جالبیه پرازاتفاقه وبنظرم پرازمفهوم

 

اصلا دوس ندارم نوشته ها ناشناسیو بخونم

از پایان نامعلوم خیلی بدم میاد:((

ولی همین ادمای وبلاگ وکلاً فضا وبلاگ همینجوری دیگه که تو دوست داری:)

یه عالمه ادم از شمال وجنوب وشرق وغرب کل ایران باکلی فاصله ازماها ،ادمایی باسنای مختلف تحصیلات ودنیاهای مختلف برشایی از زندگیشونو دغدغه هاشونو ترساشونوروزمرگیاشونو درداشونو مینویسن:)

ناشناسم هستن

ولی یهو خیلیاشون میذارن میرن وپایانش مدل فیلما فرهادیه مثل کتاب دارالمجانین

واینو من ندوس

درسته روند وطیش

خوندن زندگی ادما و...تجربه وتفکر داره ذهن ادمو بازتر میکنه بادنیاهای دیگه تفکرات دیگه اشنا میکنه

ولی پایان نامعلوم برامن اذیت کنندس:/

 

چقد حرف زدم

یاخدا😐

خیلی کار بدی کردی که پاک کردی، حاله خاله گلی دعوات کنه؟😅
کار خوبی میکنی، خاله گلی پرحرفیاتو دوس داره:)

میدونی به نظرم آرزوی مرگ کردن به خاطر مشکلات واقعا ناشکریه، و وقتی اینو میفهمیم که واقعا دیر شده...
به خاطر همین تصمیم گرفتم هیچ وقت آرزوی مرگ نکنم.

نه نخوندم کتابشو.
چه موضوع جالبی:)
حتما سر فرصت میخونمش:)

میدونی منم زیاد از پایان باز خوشم نمیاد، ولی این فیلما و داستانایی که پایان باز دارن روند فیلم یا داستان مهمه و رو روندش باید تمرکز کرد.

اره فضای وبلاگ از این جهات خوبه ولی خب خیلی کم پیش از چیزای خصوصیشون بنویسن.
چیزی که من دوس دارم:)

من که کم حرف نمیشم ازکامنتام معلومه😅

با پرحرفی به دنیا اومدم با پرحرفی از دنیا میرم😂

 

ولی کلاً ازاول فروردین چندین پست نوشتم که هیچکدومو منتشر نکردم نمیدونم چرا وکی شفا پیدا میکنم مثل قبل میشم😅😂

 

بنظرت من درمان میشم؟😅

 

:))

همین الان برو پستاتو منتشر کن، این خواهش نیست، یه دستوره:))))
وگرنه ...:)

انجام شد^^

 

مرسی که شرکت کردی:)
يكشنبه ۱۷ فروردين ۹۹ , ۱۸:۱۴ امیرحسین (بنده ی خدا...)

سلااام

خدایااا من دوست دارم تا ظهور امام زنده بمونم 😅 

چالش معنویه خوبیه 👌

مورد 4 تون متفاوت بود... 

سلام
:))
ان شالله هممون ظهور آقا رو ببینیم.

بله چالش خوبیه.
ممنونم:)

کامنتا من دوبرابر پست توئه😅😂

خدایا چرا من هیچوقت حرف کم نمیارم😧😂😂😂😅😅

 

ببخشی خاله گلی

دیگه تکرار نمیتونم😅

 

آره دقیقا بخاطر روند وتجربیات ومفاهیم که طی داستان وفیلم هست میخونیم یا نگاه میکنیم:)

 

ولی کلک دقیقاچی دوست داری بخونی؟😂😂😂😂😅😅😅

 

درنهایت به خاله گلی مهربونم دستور دادنو تهدید نمیاد😅

کودک درونم نتلسید😅

تازه داره میخنده😅😂

:))

آفریین😂

😂😂😂چیزایی که یه آدم فقط واسه خودش مینویسه😁🤣

عه بهم نمیاد؟:((:
چه بد😂😂😂

بعضی قسمتاش و شدید باهات موافقم اون کارارو حتما باید بکنم:(

منم اگه بشه میخوام شرکت کنم

 

+ هیچوقت کامنتام به پای محیا نمیرسه کامنتاش از پستای منم طولانی تره ماشاالله باید بهش بگم یادم بده

آره عزیزم حتما شرکت کن، میدونی بهترین چیزش اینه که واقعا لحظاتی رو به خودمون میایم.

+:))))
آره واقعا ماشالله داره
باید استعداد داشته باشی، مثلا من فکر کنم بعد یک سال یکم پیشرفت کردم:)

خیلیا مینویسن همه چیزو اتفاقاتو حال دلشونو

میخوای چندتا روزمره نویس بهت معرفی کنم؟:))

چه ژانری دوس داری؟:)))

 

این مثلاً چیزی که خودم درموردش نمینویسم

گنجشک ترین آدم او من شده بودم

او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد

حرصش که درآمد بدنم خون به جگر شد

من سیب شدم ، بلکه مرا گاز بگیرد

می آمد و میدید مرا ، مثلِ دو تا دوست

من را به دلش یکسره نزدیک نمیکرد:)

حالِ من حال اون آدم زخمیه

که خودش دیده زخمش چقدر کاریه

اما جایی نمیره ، خوش نشسته بمیره

 

اهنگ شلیک روزبه بمانی

فعلا ژانر شکست عشقی منوداشته باش😅

تا بقیه ژانراهم بهت معرفی کنم😅😂😂

 

چقدم الان من شبیه شکست عشقیام😅😂

 

حس من به توازاین جوجه رنگیای ناز کوچولو ملوساس 😍😅

بنظرت تهدید به جوجه. رنگی میاد؟😅😂😍😘❤

:)))
دیدم چندتا از این روزمره نویسیا.
اما مثلا اینکه یه دفتر یکم کهنه تو یه جا پیدا کنی بعدش بری بخونی اتفاقاتشو و به هیچ کسی هم دسترسی نداشته باشی که بپرسی دربارش:) و کلا این اتفاقات هم واسه مدت ها قبل باشه:) اینجوری خیلی جذاب تره😂😂
ژانر که همه جوره میپسندم ولی بیشتر عاشقانه لفطا:)

:))))

جوجه رنگی😂😅

عطسه:))))

کامنتامن متأسفانه از پستا همه طولانی تره😅

هرچند قابلیت خوبی نیست وهرکسی حوصله پرحرفی نداره

ولی کلاس برگزار میکنم😌

میخوایدحرف کم نیارید؟

مدرسان محیا😳

میخواید مخ دیگرانو بخورید؟

مدرسان محیا😅

چی؟ مدرسان محیا😝

کجا؟مدرسان محیا😛

😅

😂😂😂
تلفنتو نگفتی 😂😂

بیشتر بنظرم ژانر معمایی دوست داری😅

ایشاالله یه دفتر اینجوری پیدا کنی

من ترجیح میدم یه ساک قدیمی پراز سکه پیدا کنم تا دفتر قدیمی😝😂😅

 

جوجه رنگی ازنوع زردش😍😁

 

عه اره تو بیشتر از خودم منو میشناسی😂

پیدا کردی میشه به منم چندتا سکه بدی؟😂

تو چهارمین نفری هستی که بهم اینو میگه😅

تلفنم ۳تا ۲بقیش بدو😳😅

# بی نمک 😐😳

 

من آدم بخشنده ایم تو هم جوجه رنگی منی از چندتا خیلی بیشتر سکه میدم😅

فقط دعا کن زودتر پیدا کنم ساکو😳

 

 

به منم میگن

ولی بنظرم به تو بیشتر میاد😁😍 اخه تو طلایی

من فوقش جوجه رنگی آبی باشم که هیچکس دوسش نداره😂😅

همه زرد دوس دارن😅

 

چقد حرف زدم برم دیگه پستتو چیکار کردم😳😅

مراقب خودت باش 😘❤

 

😂😂😂

انشالله پیدا میکنی:)

آبی هم بود مگه؟؟
من همیشه زرد و سبز و صورتی میدیدم:)
اتفاقا زردا برا من خیلی تکراری بود همیشه سبز یا صورتی دوس داشتم😂

خوب کاری کردی حرف زدی:)
تو هم مراقب خودت باش❤

آره ابیم دارن😍

هنوز که هنوزه میرم بیرون چشمم رو جوجه ها قفل میکنه وقلب قلبی میشه😅😂😂

انقد ذوقشونو میکنم دوس دارم بخرم حیف ازسنم خجالت میکشم😂😅

سبزاشون قشنگ نیستن:))

ابیم نباشم همون سبزم

ولی صورتی وزردشون خوشگله😍

زرداشون چون چشمای گرد مشکیشون معلوم تره من از همه بیشتر دوس دارم😅

#نقدو بررسی جوجه رنگی😳😅

 

قربونت فداتشم 😘❤

تو پست بزن من بیام پستاتو ببرم تو حاشیه و برم😅😂

خجالت میکشم بگم ولی من هنوزم از جوجه میترسم😅😑
بچه هم بودم فقط از فاصله ی یک متری نگاشون میکردم😅
:))

پست بزن، منتظرما:)

عزیزم😂😂😂

یکی از دوستا خواهرمم همینجوریه از جوجه میترسه😅

جالبه یه موجود نرم فسقلی خوشگل برا بعضیا ترسناکه:)

 

اگه حرفی بود چشم😘❤

:)))

چشمت بی بلا😘

سلام

اولا عزرائیل نه ، حضرت عزرائیل  . چ زودم پسر خاله میشی:)))

بعدشم چرا فکر میکنی اگه بمیری رو به آسمان میری؟ :)

یعنی اونایی هم که جهنم میرن باز اول رو به آسمون پرواز میکنن بعد اون بالا سر دو راهی بهشت و جهنم راهنما میزنن میندازن تو لاین جهنمیا؟؟ :))

 

 

سلام
اشکال نداره ما با عزرائیل این حرفا رو نداریم که:))
اره دیگه پس رو به کدوم طرف باید بریم؟:)
حالا جهنمی یا بهشتی من از خدا قول گرفتم بعد مرگم یه دور کل زمینو بچرخم و بعدشم آسمونارو خوب تماشا کنم بعد دیگه حالا خواست مارو بفرسته بهشت یا جهنم:)

منم یه جاییش مثل تو فکرمیکنم اینکه اگه هرروزمو فرض براین بزارم اخرین روز زندگیمه خیلی کیفیت زندگیم قطعا بهتر بود

 

:)

اره ولی بدبختانه نهایت تا چند روز جو گیریم و اینطور میشه، بعد چند روز دوباره روز از نو روزی از نو:(:

:)

آخ فقط کامنت محیا در مورد مرگ مردم از خنده

اول اینکه ایشالا که 120 سال زنده باشی :)

بعد 120 سال به تک تک کارایی که گفتی برسی

جدی اگه همیشه فکر میکردیم روز آخرمونه زندگی بهشت میشد نه؟!

:)))
همیشه به خنده:)
مرسی عزیزم و همچنین:)
آره واقعا...

واقعاً به مرگ فکر نکردم.

چون اصلا ازش اطلاعی ندارم.

هیچ کس دیگه ای هم احتمالا خیر نداره.

پس کارهایی که اطمینان دارم برام لذت بخشه انجام میدم و میرم جلو. هرچی شد،شد.

لذت بردن وظیفه ماست. حالا لذت چیه، هر کسی تعریفی داره.

بله دقیقا لذت برای هر کسی تعریفی داره و اابته لذت هایی درست و با باارزشن که در شان انسان باشن!

عزیزم😍😍😍

قشنگ نوشتی😘اشکم دراومد😭😭😭😭

با خوندن اینا یادم افتاد منم ی چیزایی رو ننوشتم که...برام تو لحظه خیلی مهمه🙄

بعد کاملش میکنم که جلوی چشمم باشه ،اینجا ننویسم😅

ولی آرزومه هر چی که میخوای تو ارامش بهش برسی عزیزم😍😍😍😊

سلام عزیزم خوبی؟😘😘
چه عجب یه سری به کلبه ی فقیرانه ی ما زدی:)
عزییزم نبینم اشکتو😘
ممنونم آشنا منم برات بهترینا رو آرزو میکنم❤😘

سلام خواهری فدات خوبم ب خوبیت😍😊

نگو عزیزم این چه حرفیه!!باور کن وقت نمیکنم....نهایت چند روز یبار ب وب سر میزدم که الان یکم کم خواب شدم و وقت گیر میارم سریع میام وب😂 ولی این دلیل بر بی خیالی نیست و خدا شاهده یادت تو خاطرم عزیز بود و هست همیشه😙😊

چندین بارم که اومدم نظراتت بسته بود حتی تماس با من!!دیگه راهی نبود😃

الانم تو وب سکوت متوجه شدم پست زدی اومدم😁😊

فدات گلم😍😍😊😊

خداروشکر خوبی😘

شوخی کردم عزیزم راحت باش😊😚

یه روز که خیلی سخته...

احتمالا چونه میزنم بیشترش کنن :))

ولی خب منطقی ترین کارها تو لیستتون بود

 

 

 

 

ولی نحوه مرگ مهم نیست ها. فوقش درد بکشی! بهتر از درد کشیدن موقع بیماریه که مدام همراهته و ذره ذره نابودن میکنه. مرگ مرگه. یه چند ثانیه درد هم داشته باشی بعد خلاص میشی واسه همیشه. بعدش راحت میخوابی. 

:)
اره خب چونه زدن که قطعا هست ولی اینا واسه موقعی بود که چونه زدن فایده ای نداره:)

حرفتو قبول دارما ولی برام مرگ های دردناکی که یه جورایی زجرکش شدنه از بیماری ترسناک تره!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan