گرچه گذشت عمر من، باز ز سر بگیرمش!

در کنج همیشگی ام می‌نشینم، اجازه میدهم هوای سوز دار نوبرانه ی پاییزی که عطر باران هم قاطی اش شده لرزه ای بر تنم بیندازد، در خیالم پتویم را دورم محکم میکنم!

بوی اولین باران پاییزی ترکیبی از احساسات مختلف را در من به وجود می آورد.

چشم هایم را میبندم تا در کوچه ی باران زده ی خیالاتم قدم بزنم، گنجشکک های بازیگوش خودشان را زیر برگ های نیمه زرد شده ی درختان جمع کرده اند و به من_ تنها رهگذر این کوچه ی خیالی_ نگاه می‌کنند!

در دلم حرف می‌زنم اما صدایم در تمام ذرات و اجزای کوچه ی خیالی منعکس می‌شنود!

تمام مسیر گذشته را از خاطرم عبور می‌دهم، پوزخندی می‌زنم و کم کم به سان دیوانه ای که جنون یقه اش را گرفته باشد بلتد بلند میخندم!

گنجشکک ها، برگ ها، قطره ها، همه ی کوچه ی خیالی نگاهم میکنند.

چرخی میزنم، همه شان را از نظر میگذرانم، بلند فریاد میزنم: چیه؟ دارم به حرفام فکر میکنم، دارم به کارام فکر میکنم، من این روزا شک کردم به خودم، به کارام، به مسیر و راهی که انتخاب کردم، فکر کردم اشتباه کردم، فکر کردم کاش منم مثل بقیه اون مسیر آسونه رو انتخاب می‌کردم.

شما هم فکر میکنید من اشتباه کردم؟ نه من اشتباه نیومدم، اشتباه نیومدم، من خودِ بالاتری از خودم رو میخواستم که اون راه آسونه رو مثل خیلیای دیگه نرفتم!

ولی نمیدونم دیگه تا کی می‌تونم تحمل کنم؟ تا کی دیگه می‌تونم نفسمو واسه رفتن به اون راه آسونه کنترل کنم؟ چرا این روزا حس می‌کنم ضعیف تر از هر وقت دیگم؟

رو به روی آن سدِّ همیشگی می ایستم و فریاد می‌کشم:

چیه ؟ منتظری بهت بگم کم آوردم؟ منتظری بگم دلتنگی داره خفم میکنه؟ که بگم سردرگمم از این حال و روز؟ ولی نمیگم بهت، نمیگم بهت و فقط لبخند میزنم، تو بتازون فعلا، منم پا به پات میتازونم!

آره بازم اشتباه کردم، بازم کج رفتم، بازم بی خودی وقت گذاشتم ولی من هنوزم سر جامم، هنوزم تو همون راه خودمم!

من...من فقط میترسم...مثل تمام این روزهایی که ترس داشتم...ولی اینبار ترسم یجور دیگس، ترسم از اون روزیه که برسه و من کم آورده باشم...ولی نمیذارم اون روز بیاد،خنده دار از نظر تو و گریه دار از نظر خودمه که اینبار نمیتونم قول بدم، نمیتونم قول بدم که اون روز نیاد...قول نمیدم که، که شاید تو کمی در برابرم کوتاه بیای...

 

+عنوان از مولانا

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan