۱_فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
(سهراب سپهری)
۲_کاش باران بودم
و غم پنجره را میشستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا میدادم
پاک کن پنجره از دلتنگی
که هوا دلخواه است
گوش کن باران را
که پیامی دارد
دست از غم بردار
زندگی کوتاه است
باز کن پنجره را
روز نو در راه است...
( متاسفانه شاعرش رو نیافتم)
۳_چقدر خوبه که چیزی به اسم بارون و صدایی به اسم رعد و برق و شرشر بارون و فصلی به اسم بهار وجود داره.
و چقدر خوبه که این درخت زیبای من دم در خونمون وجود داره.
۴_ففصل پاییز و بهار رو دوست دارم چون پر از بارون و بوی بارونه.
هم تو پاییز هم تو بهار آسمون میباره و اشک میریزه، اما به نظرم جنس این اشک ریختنا فرق میکنه؛ تو پاییز این اشک ریختنا یه غم خاصی توشه، بوی دلتنگی میده، ولی آسمون تو بهار اشک شوق میریزه، شوقی که از زندگی جدیده، از سبزی و طراوته...بارون بهار پر از حس زندگیه!
۵_ امروز عصر بارون خیلی شدیدی گرفت، با یه آسمون ابری و صدای رعد و برق و با یه درخت سرسبزی که قطرات آب ازش تند تند میچکید.
تا چند دقیقه پشت پنجره وایستاده بودم و نگاه میکردم، حیاط پرِ آب شده بود، یهو دویدم و سویشرت به تن و چتر به دست و دمپایی به پا پریدم تو حیاط.
حیاط پر از آب شده بود و انگار داشتم تو یه جوی آب راه میرفتم و زندگی بهم تزریق میشد، صدای قطره های بارون که میخواست چترو پاره کنه آدمو مدهوش و دیوونه میکرد.
بعضی از لحظه ها تو زندگی روزمره ی آدم با وجود تمام سادگی، اونقدر قشنگ و خاطره انگیزه که آدم دلش نمیخواد فراموش کنه.
از این لحظه ها هزاران بار تقدیم همتون باد:)
ﺑﺲ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ
۶_دوست دارم ساعت ها بشینم و به صدای بارون و حرفاش گوش بدم، حرفای بارون خیلی عاشقانه و قشنگه، مگه نه؟