تلنگرانه

 

شـمر نمازش را میخواند،

روزه‌اش را هم میگرفت،

قرآن هم میخواند،

معاویه و ابن‌زیاد و عمربن‌سعد هم همینطور...

 

یادمان باشد،

زیارت عاشورا که میخوانیم

وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...»هایش؛

  • ** گُلشید **

گاهی فراموش میکنم در انتظار تو بودن را

 

گوشه گوشه شهر پر است از منتظر نبودن

بایست که تمام شهر پیدا باشد

در خانه ای همه مشغول تماشای تلوزیونند

عده ای درگیر به هم نخوردن معاملاتشانند

یک کنج شهر معتادی کز کرده

عده ای مشغول قدم زدن در پاساژ هاهستن

عده ای هم فقط گریه میکنند

عده ای رفته اند شهر بازی

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan