پراکنده نوشت۱۱

۱_حالات روحی این روزام یه مدل عجیبیه، یه حالت راکد بودن و یه حسی از سکون داشتن، یه جوریه که انگار کلا خنثی باشم در برابر خیلی چیزا، در برابر نگرانی ها، شاذی ها، غم ها، ترس ها و ... و حس می‌کنم نیاز دارم به چیزی که منو از این حالت سکون و خنثی بودن خارج کنه!

۲_تقریبا ده روز پیش بود که گل قاشقی رو از عزیزجون گرفتم و آوردم خونه، چند روز پیش هم اون یکی مامان بزرگم زنگ زد که گل هایی که برات قلمه زدم حسابی گرفته بیا ببرشون:)

عصر همون روز با مامان رفتیم خونشون، یکم نشستیم و من حسن یوسف رو دستم گرفتم و مامان هم سانسوریا رو، تو راه هم بارون نم نم می‌بارید و آقا انقد حس خوب داشت که نگو:)

روز قبل اینکه برم گل ها رو بیارم رفتم تو انباری دیدم یه قفسه قدیمی اونجا نشسته خاک می‌خوره، برداشتم شستمش و آوردم گوشه اتاق گذاشتم و الان هم زیبارویان رو روش قرار دادم، تازه اسم هم براشون گذاشتم:)

حسنا خانم( حسن یوسف)، گلی( گل قاشقی) فقط اون گل کوچولوی گلگون رنگشو ببینید:) ، سروناز( کاکتوس رعنا و بلندم) و سانیا خانوم( سانسوریا).

البته همراه اون گل قاشقی یه شمعدونی کوچولو هم از عزیزجون گرفته بودم که چند روز بعد از اینکه آوردمش مامان گلدون اون رو و گلدون سروناز رو ( سروناز رو از قبل داشتیم ولی تو اتاق من و در واقع برای من نبود)  عوض کرد و بعدش شمعدونیم خراب شد:| منم بردمش بیرون که گلای دیگم با دیدنش ناراحت نشن:(

۳_بالای گل ها روی دیوار هم چندتا دیوارکوب چسبوندم.

فقط کیف می‌کنید برای خودم طرح چشم نظر کشیدم؟:|

و قراره یه قسمت دیگه از اتاق رو هم که هنوز نمیدونم کجاست از این گالری طور ها درست کنم و فعلا هم همین یدونشو کشیدم:)

۴_آوردن اون قفسه قدیمی کلی از مشکلات عدم جا رو برام حل کرد، کلی از وسیله هامو تو سه طبقه زیرش گذاشتم و دیوارکوب هایی هم که کشیدم و قبلا تو کارتن گذاشته بودم رو حالا اونجا گذاشتم.

۵_از جمله نیازمندی هام داشتن دوسه تا دوست پایه ای که با هم بریم کوه، بریم ورزش، بریم کافه.... و لحظاتی رو فارغ ز غوغای جهان باشیم و شایدم در حالی که کنار هم قهوه میخوریم در مورد دغدغه هایی که داریم اونم بدون تزریق ناامیدی به همدیگه، حرف بزنیم:|

۶_به عنوان حسن ختام بذارید یکی دیگه هنرام رو بکنم تو چش و چالتون:) 

آخرین دیوارکوبی که کشیدم و بعدش اینستاگرام فیلتر شد و منم فعلا حوصله کشیدن هیچی رو ندارم:|

دعا کنید که از این حالت رکود خارج بشم تا چشمه هنرم که تازه داشت خروشان می‌شد خشک نشده:|

 

  • ** گُلشید **

شدیییدا اون دیوار کوب اخریه رو خوب کشیدین :")))

شدیدااا مرسییی عزیزم:))

زیبایی های زیادی دیدیم. ❤️💫😍

چشمات زیبا دیدن:)

ماشالا هنرمند. افرین

دیوارکوباتو میفروشی؟ 

ممنون بیست و دو:)

آره، یعنی تازه پیجم داشت میگرفت و تازه یه چندتایی فروش داشتم که اینستاگرام پکونده شد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan