یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
"بابا طاهر"
+میپسندم هر آنچه را تو پسندی که صلاح و عاقبت خیر من را تو بهتر دانی!
۱_اون کیه که دوباره با دیدن سکانس هایی از فیلم لحظه گرگ و میش دلش برای یاسمن و حامد بسوزه و های های برای عشقشون گریه کنه؟:)
۲_اولین جلسه از دوره ای که تو پست قبل گفتم دیروز و امروز با سرفصل مدیریت کلاس درس شروع شد. کلا ۱۲_۱۳ تا سرفصل هست که واسه هر کدوم یه پنجشنبه جمعه از ساعت ۹ تا ۱۴ اختصاص داده شده. نگم از پرباری و مفید بودن و جذابیت این دو جلسه! اونقدرررری بهم دانش و مهارت(برای زندگی شخصی خودم حتی) اضافه کرد که هر چقدر بگم بازم کمه.
۳_فیلم نجلا رو دوست ندارم:| از شخصیت نجلا خوشم نمیاد:/
خب که چی؟چرا اینو نوشتم خودمم نمیدونم؟:)
۴_احتمالا هفته ی بعد دوباره برم دانشگاه برای گرفتن نامه واسه ادامه کار پایان نامه.
دانشگاه کاملا حضوری میشه از بیستم.
امروز پیج دانشگاه عکسی از ورود دانشجوها به خوابگاه رو گذاشته بود و ما هیچ ما نگاه:(
یه کتاب ترم قبل اخرین بار که رفتم دانشگاه از کتابخونه امانت گرفتم و تا الان چهار بار هی تلفنی تمدیدش کردم چون نشده برم دانشگاه و پسش بدم:) چند روزه گذاشتمش جلو چشمم که خواستم برم یادم نره، اخه چند شب پیش خواب میدیدم رفتم و کتاب رو با خودم نبردم:|
۵_عید یه سفر پنج روزه رفتیم،در واقع مقصد خاصی نداشتیم و بیشتر هدفمون شهر گردی بود:) از خرم آباد و دزفول و شوشتر و بندر ماهشهر و گناوه گذشتیم و دو شب دزفول و یه شب بندر گناوه موندیم.همشون فوق العاده زیبا و بی نظیر بودن، دزفول رو خیلی دوست داشتم مردم مهربونی هم داشتن کلا شهرش یجوری بود ادم احساس غریبگی نمیکرد. اولین بار بود که کلا این سمتا میومدیم و خلیج فارس و ساحل جنوب و انتهای بیکرانش فوق العاده بود.
برگشتمونم از گچساران و یاسوچ گذشتیم،چقدر اخه این مسیر خوشگل و دلنواز بود! شب رسیدیم شهرضا و اونجا یه مدرسه پیدا کردیم، ساعت ۱۱ نشده بود ولی خب عابر پیاده اصلا تو خیابونا نبود. اول رفتیم ستاد مرکزی اسکان نوروزی که اونجا ادرس یه مدرسه رو دادن و خب وقتی راه افتادیم که بریم مسیر ناآشنا بود و وقتی وایستادیم از یه اقا که با خانمش تو ماشین بودن بپرسیم بنده خدا خودش سریع گفت کجا میخوای بری و وقتی گفتیم خودش افتاد جلو و ما پشت سرش و در واقع به خاطر ما تا اونجا اومد:) حرکت زیبایی بود:)
اون شب رو هم خیلی دوست داشتم،اسکان تو مدرسه حال و هوای قشنگ و با صفایی داشت.منو یاد فیلم وضعیت سفید انداخت:)
فردا صبحش اومدیم بریم اصفهان که سر راه امام زاده شهرضا تو خود شهرضا رو هم رفتیم خیلی امام زاده ی قشنگی بود و اتفاقی دیدیم که مزار شهید همت هم اونجا بود( تا قبل از این فکر میکردم تو خود اصفهانه) حس عجیب و خوبی بهم دست داد اون لحظه.
دزفول
در طول مسیر خصوصا خرم آباد و یاسوج رو فیلم گرفتم به خاطر زیبایی های زیادش که خب به خاطر حجمش نمیشد اینجا بارگذاری کنم.
۶_این مورد حذف شد:)
۷_دیگه اینکه روزه نماز و طاعاتتون قبول باشه و التماس دعا.