آخرین حرف های ۱۴۰۰

دوام بیاور …
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
در ذهنت مرور کن ؛

تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ، زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات ، جولان می دهند
تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود !
می بینی ؟! خدا حواسش به همه چیز هست ؛
دوام بیاور …
"نرگس صرافیان"

............................

۱_این چند روز به دلایلی خیلی از پست های گذشته ام را مرور کردم، مرور کردم تمام روز های خوب و بد گذشته را! تمام روزهایی که حالم از شدت غم بد بودند و اما گذشتند!

تمام روزهایی که از پریشانی نمی‌دانستم کجا هستم و چه باید بکنم و تمام روزهایی که ذره ذره قدم برداشتم برای چیزهایی که می‌خواستمشان!

و حالا در آخرین روزهای سال و قرن! می‌دانم که کجا ایستاده ام و آن قله ای که باید بهش برسم را می‌دانم که کدام است و کجاست، دیگر یقین دارم که تمام کار های خدا از روی حکمت و برنامه ریزی است و خدا خدایی نیست که تاس بیندازد.می‌دانم که او به دعا هایم گوش می‌دهد، هر بار که در لحظه های سخت او را صدا زدم و از خودش خواستم که کمکم کند که آنچه صلاح من است بشود نه آنچه که صرفا خودم فکر می‌کنم خوب است و حالا می‌دانم که سپردن کار به کاردان چقدر بی نظیر است....

۲_نقاشی دکوراتیو را هم شروع کردم و چقدر حالم خوب است با این هنر ها و خوب تر از آن استاد هنری است که با بودنش خدا یک بار دیگر به من نشان داد هنوز بنده های خوبش بسیارند و بار دیگر فهمیدم که انرژی خوب که بدهی، در حد توانت که کمک کنی همه اش را به موقع دریافت می‌کنی.بی منت که بی همه کمک کنی چند برابرش را دریافت می‌کنی!

۳_همانطور که در پست سال گذشته نوشته بودم امسال در کنار باقلو عزم شیرینی پختن را هم کردم، البته که باقلوا کار سختی است و تنهایی نمیتوان آن را انجام داد و کیف و شیرینی اش هم به همان دست جمعی درست کردنش است اما امسال به مامان گفتم که شیرینی می‌خواهم درست کنم و برای اولین بار خمیر شیرینی نان چایی را درست کردم و با مامان آنها را قالب زدیم و با وجود اینکه اولین بارم بود شیرینی های خوبی از آب درامد:)

۴_مرکز مهارت افزایی دانشگاه یک بار دیگر آگهی دوره ی تربیت مدرس دبستان را در این روزها گذاشت، دوره ای که در تابستان هم گذاشته بود اما خب آن موقع چون پس انداز کمی داشتم نتوانستم که شرکت کنم و البته که مردد بودم در شرکت کردنش. این بار با افزایش قیمت قابل توجهی دوباره تکرار شد و خب از آنجا که مبلغ قابل توجهی(برای من) بود باز هم مردد شدم اما نشستم و بسیار طولانی با خودم فکر کردم حتی افکارم را هم بر روی برگه ای نوشتم و نهایتا به این نتیجه رسیدم که من راه نرفته ای را برای رسیدن به آن چه که می‌خواهم باقی نمی‌گذارم و مطمئن شدم که اگر شرکت نکنم بعدا پشیمان خواهم شد و به قول داداش آن پول هم چرت و پرت خواهد شد و صرف لباس و قر و فرم می‌شود:D

از طرفی همیشه معتقد بوده ام که پول را که خرج کنی جایش می‌آید و بار ها هم همین را دیده ام و اینبار هم همین شد به محض اینکه قصد ثبت نام کردم( البته هنوز زمان پرداختش نرسیده) بخشی از هزینه دوره رسید:)

و خلاصه اش اینکه آهای دنیا ببین من برای همه ی اون چیزایی که خدا آرزوشو در من قرار داده تلاش می‌کنم و هر راهی رو که لازم باشه براش میرم.

و جدیدا خیلی لوطی(لوتی؟) وار دارم با خدا حرف می‌زنم:)

بدون گریه بدون نق زدن خیلی شیک بهش گفتم خدایا دمت گرم من دارم ریسکم رو می‌کنم پس تو هم اتفاقا رو یجوری بچین که بشه.

۵_طی این یک سال و نیم که مشغول ارشد بودم سه بار نوبت طرحم شد و بهم زنگ زدن ولی هر بار به خاطر ارشد انصراف زدم و رفتم ته لیست حالا از ابان همچنان نفر یازدهم موندم که موندم، الان که باید لیست جابه جا بشه و اسمم دربیاد در نمیاد.

البته بازهم صبوری می‌کنم می‌دونم که خدا بهترینو برام رقم می‌زنه.

۶_یکی از کارها برای مواقعی که آدم تو انجام چیزی مردده اینه که یه دفتر برداره و دقیقا این چیزا رو بنویسه،اینکه در صورت انجام اون چه چیزی به دست میارم و چه چیز یا چیزهایی رو از دست میدم چه فرصت هایی برام به وجود میاد و چه فرصت هایی از دست میره و یا اینکه چه دلایلی برای انجام دادنش دارم و چه دلایلی برای انجام ندادنش و من خیلی وقتا ازش جواب می‌گیرم.

۷_در زندگی لحظاتی پیش می آید که انسان،
نه کسی را دوست دارد
و نه دلش می خواهد کسی او را
دوست داشته باشد ...

"شوهر آهو خانم

علی محمد افغانی"

بله آقای افغانی!

و به نظر من این حس بدترین و درناک ترین حس دنیاست....

۸_اولین باره که تو عمرم دارم ادعایی می‌کنم، بدم میاد از ادعا کردن ولی واقعا تو این لحظه این ادعا رو می‌خوام بکنم:)

میدونم اگه روزی مادر بشم مامان خوبی برای بچم خواهم شد... اگه دوره ی مهد شرکت کردم اگه دوره ی مربی گری دبستان شرکت کردم شاید نیمیش برای کاری که دوستش دارم بود ولی نیمه ی بیشترش برای اون کسیه که شاید روزی مادرش بشم...!

مامان خوبی میشم براش و نمیذارم فشارهای روحی ای که روی منه روی اون هم باشه، خصوصا اگه دختر باشه....

۹_ بعضی وقتا که از حجم درسای ارشد خسته میشدم و غر میزدم داداش میگفت الان غر میزنی سال دیگه میری دکتری هم شرکت میکنی و من هر بار گفتم که عمرا:)

حالا که دیگه می‌دونم قراره چیکار کنم و به کدوم سمتی برم برای اولین بار دارم یه برنامه ی بلند مدت و در درونش یک سری برنامه های کوتاه مدت برای پنج سال اینده تا سی سالگیم مینویسم اینکه تا اون موقع به کجا باید رسیده باشم چیا یاد گرفته باشم و تمام اون چیزهایی که مدنظرمه و خب دیگه میدونم که تحصیلات اکادمیک تا همینجا برام کافیه و اونچه که میخوام دیگه جدا از خوندن دکتری هست.

۱۰_حرف ها که روی هم انباشته میشه می‌دونم خسته کننده میشه ولی خب دیگه چه میشه کرد، تمام سعیم رو کردم که پست اخر سالی رو جوری بنویسم ک غم توش راه پیدا نکنه:)

اینم از آخرین پست ۱۴۰۰.

میلاد امام زمانمون رو به همگی تبریک میگم و پیشاپیش هم سال نوی همتون مبارک امیدوارم که سال و قرن جدید براتون پر از اتفاقات خوب وپر از برکت و شادی باشه.

 

 

 

  • ** گُلشید **

سلام گشنگم😍❤

درمورد متن اول وپی نوشت اول باید بگم این روزا دارم به تمام سال فکر میکنم 

و فکر کنم همه همینجور باشن

شاید واسه همینه که اخر سالی یکی دوروز مونده به اخر سال 

یه تصمیماتی گرفتم 

یکیشو همین امروز انجام دادمو میدونی:)

با تردید انجام دادم ولی به همون دلیلی که توهم تو یکی از پینوشتا گفتی میخوام هیچ راهی نمونده باشه برای اینکه میشده برم برای زندگی کردن ونرفته باشمو انجام داده باشم

و بعدیشو ببینم فردا بعدازظهر یه روز قبل از عید میتونم انجام بدم و به صلاحه یانه انگار تواین هیاهوی امسال یه چیزای ناتمامی مونده که ببینم میتونم تمومش کنم

که تمام کاری که ازعهدم برمیادو انجام بدم بقیش توکل به خودش 

 

2_خیلیم گشنگن ادوشیات😍

دقیقا منم بهش پی بردم وقتی بی منت محبت کنی و کمک  کنی خدا قطعا جبران میکنه از طرف ادمای دیگه یابه شکلی دیگه تو بهترین موقعیت وقتی خیلی نیاز داریم درست همونجا به بهترین شکل جبران میشه😢😍

وهمیشه هم میگم اگه ما ادما ایمان قوی داشتیم که توکل کنیم به خودشو بسپاریم به خودش اونقدر ایمانمون قوی بود که خدا جز خیر برا ما نمیخواد هیجوقت انقدر حال بد تجربه نمیکردیم انقدر بی تابی ،ترس تجربه نمیکردیم

یابهتر بگم من اینجوریم متاسفانه:/

 

3_همون گلب گلب قشنگا؟😍 خوجل بودن حتمام اوجمزه هم بودن تو کدبانوی خودمی:)

 

4_چقد خوبه داداشت هست :)

من درعوض هر حرکتی خواستم بکنم وهمچنان همینه یکی زده تو دوقم که چی؟نبابا به درد نمیخوره و...

ودقیقا همینجوره پولو ندی برایه چیز به درد بخور از دست میره نمیفهمه ادم چطوری رفت:/کار بسیار خوبی کردی:)

 

5_بهترین جا بهترین موقع اسمت درمیاد:)

 

6_منم وقتی تو دوراهیای خیلی شدید گیر میکنم همینکارو میکنم یه عاالمه مینویسم خب اینکارو بکنی چی میشه نکنی چی میشه و...

و بعصی وقتا یادداشتامو پیدا پیکنم لای کتابی یه جایی برام جالبه که چقدر باخودم برا فلان تصمیم حرف زدمو نوشتم:)

 

7_بنظرمن از این حس بدترم هست 

یه زمانی اینچوری بودم و اون موقعه فکر میکردم خیلی وحشتناکه

ولی الان فهمیدم وحشتناک ترازاونم هست

دوست داشتن کسی که دوستت نداره وبدون اون هم ارامشی نداری ونمیتونی کسی دیگه هم دوست داشته باشی یه جهنم واقعیه

 

8_عزیزم :)انشاالله به زوددددددی:)😍

وقطعا همینطوره

 

9_توفقط بحرف کیه که خسته بشه؟😍❤

 

میلاد امام زمان ابن روز عزیزو منم به همه تبریک میگم از این تریبون

عیدم سعی مبکنم همون روز تبریک بگم😁😍❤

 

اول بگم خوشحالم که دوباره طومار نویسیت بر
گشته😅😍
۱_هر دوتا تصمیمت بهترین کاری بود که میتونستی انجام بدی:)
۲_اره واقعا تمام این ترس ها و ناامیدیامون منشاش به همین برمیگرده.
۳_اره همون گلب گلبا😅اسمش نون چاییه:)

۷_نمیدونم ولی من از این لحاظ حس میکنم که این بدترین حس دنیاست که یجورایی وقتی ادم به اون نقطه میرسه که انگار تمام احساسات در ادم کشته شده که چنین حسی رو داره ولی وقتی عشق یک طرفه وجود داره ادم هنوز اون احساسات تو وجودش هست.
اینکه ادم دیگه نخواد کسی رو دوست داشته باشه و نه کسی دوستش داشته باشه به نظرم بعد از یه عطش زیاد برای دوست داشتن و دوست داشته شدن به وجود میاد که اون عطش برطرف نشده.
نمیدونم تا حالا برات رخ داده یا نه اینکه وقتی خیلی گرسنت باشه اما تا مدتی چیزی نخوری حالت یجوری میشه که دیگه چیزی میلت نمیبره و نمیتونی چیزی بخوری(وقتی که اون گرسنگیه خیلی طولانی بشه) من که اینجوریم. این حس هم مشابه همون میتونه باشه.
و کلا به نظر من تو بعضیا این حس بعد از همون تجربه ی عشق یک طرفه ممکنه به وجود بیاد.
۸_:)
۹_❤😘

سلام.سلام.سلام

بابا همکاریم که!منم شیرینی درست میکنم😅

عید نوروز شمام مبارک پیشپیش و همچنین تولد امام زمان:).

سلام
عه نه بابا؟؟:)
پس شیرینی هم درست میکنی افرین:)
ممنونم.

وای خدا چقدر این آهنک بابک جهانبخش قشنگه،اصن برگشتم به عشق👌👌👌😁

اره خیلی قشنگه اهنگش:)

عیدت مبارک:)

ممنونم ویانای عزیزم عید تو هم مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی🌹🌹

سلام علیکم

با تأخیر، میلاد امام زمان (عج) را تبریک عرض می‌کنم. نوروز و سال نو هم بر شما مبارک! ان شاء الله سال نو و قرن جدید همراه با تندرستی و شادمان و خیر و برکت فراوان برای شما و همه‌ی مردم باشد!

سلام
ممنونم بر شما هم مبارک و ان شالله که سال خوبی داشته باشید.
ان شالله که برای همه همینطور باشه.

سلام عزیزم سال نوت مبارک :) انشالا که در کنار عزیزانت همیشه شاد و سلامت باشی ❤️

سلام یاسمن جان ممنونم عزیزدلم امیدوارم تو هم سال خیلی خوبی داشته باشی❤
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan