وجود خویش را آنطور که هست بپذیر
و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئول هستی،
نه در مقابل افکار و احساسات کسانی که فکر میکنند از تو بهتر میدانند.
...................
بعد مدت ها با وقت باز و خیالی فراخ و آسوده دارم مینویسم. اینکه مدت ها نتونستم اونجور که دلم میخواد وقت برای نوشتن و خوندن بذارم واقعا یه حس خلاء در من ایجاد میکرد. خب قراره که از این به بعد بیشتر بنویسم، بیشتر بخونم و کلی وبلاگ جدید دنبال کنم.
از روز های گذشته بخوام بگم واحدهای تئوری ارشد تموم شد خداروشکر و فقط مونده پایان نامه!
خب شاید تا قبل از این فکر میکردم پایان نامه یه غوله ولی الان اصلا چنین حسی ندارم در واقع تو این سه ترم گذشته اونقدر حجم کارخواسته ها زیاد بود که الان حس میکنم چندتن بار از روی دوشم برداشته شده و وزن پایان نامه یک هزارم اون ها هم نیست.
پروپوزالم رو نوشتم و واقعا هم براش وقت گذاشتم که کار خوبی بشه که شد و وقتی هم که تعریف و تمجید استاد رو پشت تلفن شنیدم بیشتر کیف کردم از کارم. فقط مونده مطرح شدن تو جلسه گروه و تصویب شدنش، که ان شالله تصویب بشه.
بعضی وقتا یه اتفاقات ساده که از قضا به نظرم اتفاقی هم نیستن میتونن مسیر ادم رو به کلی تغییر بدن فقط ادم باید زرنگ باشه و این اتفاقات رو دنباله شو بگیره.
از بهار که تصمیم گرفتم که نقاشی اونم رنگ روغن رو دوباره شروع کنم اون وسطا وقفه افتاد و بعدشم که ترم جدید شروع شد. اما تو همون حین که گاهی صفحات مختلف هنری رو نگاه میکردم با تکنیک های نقاشی برجسته و دکوراتیو اشنا شدم و دیدم که چقدر دوست داشتنیه و حتی میشه به عنوان شغل بهش نگاه کرد.
همون موقع تصمیم گرفتم که بعد از امتحانا این تکنیک رو تمرین کنم. و باز بعد از مدتی یه صفحه ای که متعلق به یک خانم غیر ایرانی بود و در حال اجرای یه هنر جذاب بود( که اصلا تا به حال ندیده بودم) رو تو اکسپلور اینستا دیدم و بعد از کمی جست و جو متوجه شدم که اسم اون هنر دات ماندالا یا نقطه کوبیه.
در یک کلام عاشق اون هنر شدم و یه دوره آموزشی فوق العاده کامل و با هزینه مناسب رو هم پیدا کردم و باز هم میگم که از نظرم هیچ کدوم اینها اتفاقی نبود.
تو این مدت هم کلی وسیله سفارش دادم از ابزار کار و رنگ گرفته تا سفال و چوب که خب البته انقدر گشتم که مناسب ترین قیمت ها رو پیدا کردم و جدا جدا سفارش دادم طوری که دیگه مامور پست منو میشناخت:D
ولی واقعا این قابلیت پست و سفارش های انلاین خیلییی چیز خوبیه تازه کلی هم به ادم حس با کلاسی دست میده:)
مثلا ادم نمیتونه تو یه روز چندتا مغازه بره که اونم هر کدومشون یه طرف کشوره یا هی قیمت بپرسه ولی همه اینا تو خرید مجازی امکان پذیره:)
این روز ها حس خوبی دارم از اینکه بخشی از حقوقم رو صرف یاد گرفتن علاقه هام میکنم و اگه درامدم بیشتر شد بیشتر از الان صرف یادگیری چیزهای مختلف میکنم.
گاهی با خودم فکر میکنم اگه این پروسه قدم گذاشتن تو هنر چند سال قبل تر اتفاق افتاده بود الان خیلی جلو بودم ولی خب بعضی وقتا آدم مجبوره خودش یک سری راه ها رو تنها بره و یا اصلا خودش به تنهایی راهش رو پیدا کنه و همه اینا خود به خود باعث گذشت زمان میشه.
اما بعدش با خودم میگم که من هنوز ۲۵ سالمه و هنوز تا ۳۰ سالگی ۵ سال وقت دارم و تا اون موقع میتونم کلی کارا بکنم.
همین چند روز پیش آموزش و پرورش دفترچه استخدامی رو منتشر کرد و خب با فرض اینکه زملن مصاحبه تا شهریور طول میکشه و من تا اون موقع دفاع خواهم کرد قصد کردم که شرکت کنم تو آزمون. با اینکه تمام جوانب عقلی و منطقی با قطعیت میگفت که نمیشه و با شرایطی که داری قطعا تو مصاحبه رد میشی اما من میخواستم که بدهکار خودم نباشم. میخواستم تا ته راهی رو که دوست دارم بهش برسم رو رفته باشم و اونوقت که نشد دیگه بدونم اون دست من نبوده و چیزی بوده که خدا تو زندگی من قرار داده.
اما تو دفترچه دیدم که نوشته تاریخ فارغ التحصیلی باید نهایتا تا خرداد باشه و اینطور بود که فعلا قیدش رو زدم اما من از این راه کنار نمیرم. همونطور که وقتی ارشد رو به این قصد میخواستم بخونم فهمیدم که چنین شرایطیه ولی خواستم که به خودم بدهکار نباشم و همه ی راه های ممکن رو رفته باشم....
این پست رو با یه تصویر از اولین کار دات ماندالام به پایان میرسونم:) البته که خب به عنوان اولین کار تمرینی نقص های زیادی داره.
هنوز سراغ نقاشی برجسته نرفتم ولی به زودی اون رو هم در کنار نقطه کوبی شروع میکنم.
پ ن: راستی وبلاگ های خوبی که دنبال میکنید رو بهم معرفی کنید.