روزنوشت_ ۱۵ مهر۹۹

صبح ساعت هفت که از خونه زدم بیرون، هوا کاملا ابری بود، اثرات بارون دیشب تو کوچه و خیابون مونده بود و هوای پاییزی، عجیب لبخند و حال خوبم رو قلقلک میداد.طبق معمول تا برسم سر جاده یه آیه الکرسی خوندم.

چند دقیقه ای وایستادم تا تاکسی اومد، یکم جلوتر نفر چهارم هم سوار شد که ماسک نداشت، وقتی نشست راننده گفت امروز ماسک رو واسه تاکسیا اجباری کردن( حالا خودش ماسک نداشت!)، آقاهه ماسکشو از جیبش درآورد و با اکراه گذاشت رو صورتش( کاملا مشخص بود ماسک رو واسه روز مبادا حمل میکنه:) ). راننده گفت ولی سخته بابا من که خفه میشم و اینجا بود که بحث های شیرین راننده تاکسی و مسافرا شروع شدD:

البته راننده با یکی از مسافرا که ظاهرا باهاش آشنا بود حرف میزد. بعد از کمی اظهار نظر در مورد کرونا راننده به اون آقاهه گفت راستی فلانی که فلان جاست دکتره؟ آقاهه گفت آره، راننده پرسید دکتر چی؟ گفت دامپزشکه ولی چه فایده از دکتری دست کشیده اومده تو کار دلالی! راننده گفت خب معلومه سودش بیشتره دیگه:)(

به حرفاشون میخندیدم و با خودم گفتم خوبی ماسک اینه عضلات صورتتو به راحتی میتونی آزاد بذاری:) قبلا اینجور مواقع فقط میشد تو دلمون بخندیم:)

رادیو روشن بود و برنامه ی "جواااان ایراااانییی سلااام" بود، راستش برای اولین بار با شوخیای مجری لبخند به لبام اومد( برعکس همیشه که به شوخیاش دهن کجی میکردم و میگفتم چه بی مزه ای:) )

برنامه آهنگ پخش کرد و از زیر ماسک شروع کردم به لبخونی با آهنگ( بازم یه حسن ماسک) 

"هوای من، برای تو، اگر که ماندگار شوی

که جان من برای تو، اگر که سازگار شوی

سرگذشت قلب من، دچار عشق نبود، اهل عاشقی نبود، تو آمدی شدی تمام من...."

دریافت

با خودم فکر کردم که خیلی وقته آهنگ گوش ندادم...

تو مسیر مه بود، به وجد اومده بودم با دیدنش و به این فکر کردم که چقدر خوبه یکنواخت نبودن، اینکه هر روز هوا آفتابی باشه خوب نیست، هر روز هوا ابری باشه خوب نیست، هر روز بارونی باشه خوب نیست، همه ی اینا کنار هم قشنگن و حال ما هم شاید نیازه که گاهی ابری و گرفته باشه و گاهی آفتابی و اینطوریه که هر چیزی معنا پیدا میکنه.

عصر که از سرکار میخواستم برگردم اتفاقی افتاد که عصبانی و ناراحت شدم و تا تونستم سر خدا غر زدم و تمام دق و دلیای این چند وقتو سر خدا خالی کردم:( و بد حرف زدم:|

بعدش که گذشت بد پشیمون شدم چون خودش اتفاق بهتری در پس اون برام در نظر داشت!

خیلی وقت بود که اینطوری نشده بودم و سعی کرده بودم کم طاقتی نکنم و بهش اطمینان داشته باشم، نمیدونم شاید اینبار جایی رو واسه خالی کردن حرصم پیدا نکردم!

وقتی تو ماشین نشستم به آسمون ابری که حالا داشت میبارید نگاه کردم و از شرمندگی فقط سرمو پایین انداختم!

شرمندگیم شبیه شرمندگی یه بچه ایه که پدر و مادرش از یه سفری برمیگردن و بچه بهشون میگه سوقاتی چی برام آوردید و اونا یه تیشرت ساده رو بهش نشون میدن و بچه که تو خیال خودش حداقل یه اسباب بازی رو تصور میکرده شروع میکنه به گریه کردن و گفتن اینکه شما منو دوس ندارید و... و پدر و مادرش لبخند میزنن و حالا اسباب بازی اصلی رو نشونش میدن.

شرمندگیم از اون لبخندیه که خدا موقع غرغر کردن بهم زد و باهام دعوا نکرد، از اینکه سریع کادو اصلی رو نشونم داد و نگفت به خاطر بی ادبیت از کادو خبری نیست!

کاش یه روزی آدم بشم...

 

پ ن۱: به نظر میاد حالم داره کم کم به حالت نرمال برمیگرده،(نمیدونم دلیلش اومدن پاییزه یا شاید همین نوشتنای گاه و بی گاهم، شایدم یکیتون در حقم دعا کردید:) ) شهریور همیشه این رخوتو برام داشته ولی امسال دوزش چندبرابر شده بود و آثارش هنوزم هست ولی میدونم که بالاخره تموم میشه، باید تموم بشه...

پ ن۲:دوتا کتاب کشتی پهلو گرفته و مردی در تبعید ابدی رو شروع کردم به خوندن.

اولین باره دوتا کتاب همزمان میخونم اونم دلیلش اینه که یکیش الکترونیکیه و اون یکی کاغذی:)

با کتاب مردی در تبعید ابدی حس خوبی دارم پیدا میکنم.

پ ن۳: راستی چرا من هنوز وقتی با گوشی وارد پنل میشم نمیتونم عکس بذارم؟:/

  • ** گُلشید **

سلام،همه رو خوندم:)

در مورد همه چی نوشتی، ادم نمیدونه چطوری نظر بده😂😑🤦‍♂️

ولی خوب نوشتی:))

در مورد سوال اخرت هم، از مرورگر اپرا و گوگل کروم استفاده نکن، بجاش از فایرفاکس و ماکروسافت و ... استفاده کن:) مشکلت حل میشه!

سلام
همین که همه رو خوندین و همین کامنتتون خودش دلگرمیه:)
ممنون از همراهیتون:)
آره تو لپ تاپ هم با فایرفاکس جواب میداد فقط ولی با گوشی امتحان نکردم، ممنون از راهنمایی🙏

حال خوبت صدام!

 

یه پیرزنی به دوستم گفت اینو جای مستدام:))))

 

والا آبجی ما واس شوما دعا نکردیم ولی دلمون تنگتون بود :))

 

( بالحن راننده تاکسی محل ما بخون)

 

 

صدااااام😂😂
وااای آخیییی طفلی😂

نوکرتم لوطی😅❤
حالا از این بعد دعام هم بکن، مرسی اه😅😘

آخه کمی دلگیرم از عالم و آدم واسه همین ارتباط معنویم فعلا شکرابه

 

 

آقا هر کی میتونه دعا کنه روابط معنوی از شکرآبی خارج بشه، دستش درد نکنه:)))

راستی کلا بیان قاطی کرده منم نمیتونم اهنگ بزارم:/

 

البته مرورگر عوض میکنم میشه ولی حسش نیس

 

تو دعام کن:))))

 

بارون میاد دلت بسوزه:)

 

 

اره واقعا چه وضعشه:/
میگن تو بهشت مسئولین به همه چی رسیدگی میکنن:)

منم همش با گوشی انجام میدم اونم با کروم، حال ندارم برم پای لپ تاپ با فایرفاکس:) ولی تو از منم بدتری:)

بذار برا منم از شکرآبی کاملا خارج بشه چشم:)

اینجا هم تازه بند اومده ولی دلم سوخت:)

خرمالو هم داریم بیشتر دلت بسوزه:)))))

 

ایناز البته اگه داغشو به دلمون نزاره

 

 

دلم زغال شد لامصب:)))

ان شالله نمیذاره:)

سلام

دقیقاً منم با این مزیت ماسک زدن که به هر کی و هر چی دلم بخواد میتونم بخندم،خیلی حال میکنم😅😅

 

کتاب صوتی مردی در تبعید ابدی رو دانلود کردم ولی خسته کننده بود برام.نتونستم تمومش کنم.نصفه موند😕

نمیدونم چون صوتی بود خسته کننده شده بود یا واقعاً خسته کننده اس؟

 

سلام
آره والا تازه تو خیابونم راحت میتونی واسه خودت اهنگ بخونی هر شکلکی دلت میخواد هم اون زیر دربیاری😂😅

من حدودا ۴۰ صفحه خوندم تا الان برام قشنگه ولی در کل منم با کتاب صوتی اصلاااا حال نمیکنم خیلی خسته کنندس برام بعد همشم حواسم میره اینور اونور:)

عاقو گفتین ماسک 

 

ازوقتی ماسک میزنم ارایش نمیکنم:)))

آخ زدی تو خال😂😅

آره تازه راحت میتونی با خودت حرف بزنی و کسی هم چپ چپ نگات نمیکنه بگه بیچاره خله😂

مریم منم آرایش نمیکنم😅فقط حسابی حواسم به اَبروهام هست😅

نه اتفاقاً من با کتاب صوتی خیلیم حال میکنم.ولی بنظرم بعضی کتابارو باید تو سکوت و سکون و یواش یواش خوند.

 

 

دقیقا😂چقدر این ماسک مزیت داره آخه😂
احسنت به تو:))

خوبه اگه بتونی گوش بدی، من نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم.

از این نوشته های قشنگ و حال‌خوب کن بود

خیلی ممنون :) 

 

ممنونم از توجهت، خوشحالم که اینطور بوده:)

چه شروع جذابی؛ من غرق شدم تو هوای دلچسب و خنک و بارونی پاییزی.. بعد تو مه چرخ زدم..

نوشتن و پاییز کنار هم معجزه و شفا و درمان و چاره ن 😊😊

 

 

ممنون که خوندی:)

آره معجزه ی قشنگیه:)

من این وبلاگ را خیلی دوست دارم.

اینجا بود که فهمیدم، لحن صحبت کردن با خدا چندان مهم نیست، مقدار صحبت کردن با خدا مهمه!

یک آدم خوب اینجا هست. ولی شهریورها بی حوصله س.. . خیلی هم خوبه.

خوشحالم که اینطوره و نظر لطف شماست.

خوب که چه عرض کنم، بازم نظر لطفتونه:)

درود برشما:)

چه تاکسی داری😃

چه روز نوشت شیرین و ودلچسبی.خیلی زیبا توصیف شده.🍁🍂

خیلی مزه میده وقتی دوتا کتاب رو باهم بخوانی😄

امان ازدست این پنل.مال من کار میکنه😀

درود:)
ممنون از همراهی همیشگیتون.

پس خداروشکر کنید که کار میکنه:))

چه پست دلچسبی 

اینجا فقط هوا سرده و هنوز بارون ما رو قابل ندونسته حسابی دلمون سوخت

ایشالله همیشه حال دلت خوب باشه

مرسی عزیزم:)
ایشالله به زودی اونجا هم بارون میاد.
ممنونتم همچنین

اخ اخ گفتی گلی جانم 

با این ماسکها راحتم برای خندیدن 

پاییز کلا قشنگه و پر انرژی 😍😍😍

 

:))))
اره پاییز عشقه😍
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan