چالش ده سوال وبلاگی

سلام دوستان امیدوارم که حالتون عالی باشه:)

آقای امیر به مناسبت روز وبلاگ نویسی این چالش رو راه انداختن که به این سوالا جواب باید بدیم.

۱. چی شد که به دنیای وبلاگ‌ها اومدی!؟
خب من مدت زیادی نیست که وارد فضای وبلاگ نویسی شدم و بدون شک اومدنم به وبلاگ صرفا یه اتفاق نبود بلکه با اطمینان میتونم بگم خواست خدا بود چون از وقتی وارد وبلاگ شدم خیلی چیزا در من تغییر کرد و خیلی چیزا یاد گرفتم و از اون مهم تر دوستان فوق العاده خوبی رو پیدا کردم. یادمه تابستان سال ۹۷ بود که تو یه بحرانی قرار گرفتم و کسی نبود که کمکم کنه و یه روز داشتم تو گوگل سرچ میکردم که با یه وبلاگی که اونم تو بیان بود آشنا شدم که یه وبلاگ همفکری بود و خیلیا سوالاشونو میپرسیدن و کاربرا همفکری میکردن، یه چند ماهی رو اونجا بودم و بعدش از طریق همونجا به وبلاگ یکی از بچه ها اومدم و دوستان خوبی رو پیدا کردم و خلاصه دی ۹۷ بود که منم اولین وبلاگ خودم یعنی یک جرعه لبخند رو ایجاد کردم.

تو پرانتز بگم یادمه تابستان سال ۹۱ بود که از طرف مدرسه با دو از بچه های مدرسمون به یه اردویی به نام طرح ولایت فرستاده شدیم که یه اردوی تشکیلاتی و کلاس های اموزشی و این چیزا داشت و تو یکی از کلاس ها بهمون گفتن که اگه دوست داشتید برید بلاگفا و وبلاگ درست کنید ( دقیقا یادم نیست که به چه دلیلی گفتن ولی یه دلیلی داشت) ولی خب اون موقع ها یعنی کلا تا قبل اینکه وارد فضای وبلاگ بشم فکر میکردم که حتما باید مطلب خاصی داشت تا توی وبلاگ منتشر کرد و از طرفی هم فکر میکردم وبلاگ خواننده ی زیادی نداره و این شد که نرفتم سراغش وگرنه الان منم جزو سابقه دارای وبلاگی بودم:)
۲.هدفت از نوشتن وبلاگ چه بود و چه هست!؟

اوایل که وبلاگ زدم هدف خاصی نداشتم و تا چند ماه مطلب کپی میکردم:) و در واقع بیشتر هدفم برقراری ارتباط بود اما رفته رفته نوشتن تفکرات و روزمره ها و هر چیزی که میتونه به یادگار بمونه، خوندن دغدغه ها و تفکرات دیگران ،نوشتن و یا خوندن چیزهایی که باعث بشه تفکرات آدم یکم بیشتر رشد کنه و این برقراری ارتباط با کسانی که از افرادی که تو دنیای واقعی دور و برم هستن، بهم نزدیک ترن شد هدفم.
۳. به نظرت چرا باید وبلاگ نوشت!؟
خب من فکر میکنم وبلاگ جاییه که افرادی که معمولا متفکر تر و دغدغه مندتر هستن و درواقع برای نوشتن ارزش قائل هستن توش دووم میارن و به نظر من آدما تو وبلاگ حتی از روزانه نویسی های همدیگه هم میتونن چیزای زیادی یاد بگیرن چون نوشته های داخل وبلاگ معمولا واقعی تر از جاهای دیگه هست و به خاطر همینه که دوستی های تو وبلاگ هم خیلی عمیق و پایدار میشه و به نظرم باید وبلاگ نوشت تا هم تاثیر گذاشت و هم تاثیر گرفت و البته که نوشتن باعث میشه آدم بهتر خودشو بشناسه.
۴. به نظرت یه وبلاگ ایده آل چه مشخصاتی باید داشته باشه!؟
اصلا مشخصاتی باید داشته باشه!؟

نه دقیقا، از نظرم هر کسی با سلیقه ی خودش وبلاگ مینویسه و  وبلاگ میخونه و به خاطر همین نمیشه گفت یه وبلاگ کاملا ایده‌ آله و یه وبلاگ نیست! از نظرم همینقدر که محتوای منفی نداشته باشه و وقت آدم باهاش تلف نشه میشه به عنوان یه باید در نظر گرفت.

اما وبلاگی که با تفکر و خلاقیت نوشته میشه و فکر آدم قبل و بعد از خوندن اون وبلاگ فرق داره، قطعا یه پله از وبلاگای دیگه بالاتره.
۵. بیشتر کدوم موضوع رو در وبلاگ ها دوست داری!؟
یعنی بیشتر چه وبلاگ هایی رو دنبال میکنی!؟

معمولا وبلاگ هایی که یه چیزی بهم اضافه کنن رو میخونم، حالا تو هر موضوعی که میخواد باشه.

وبلاگ هایی که نویسنده با تفکر و دغدغه و از ته دل مینویسه رو خیلی دوست دارم.

خیلی از وبلاگ های روزانه نویسی رو هم دنبال میکنم چون قطعا خوندن زندگی و روزانه های بقیه چیزایی رو بهم اضافه میکنه و البته خوندن روند زندگی دیگران رو دوست دارم.
۶. نظرت راجع به سرویس های وبلاگ‌دهی چیه!؟
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟

خب از اونجایی که من تا الان فقط بیان رو تجربه کردم در حال حاضر نظر خاصی ندارم:)
۷. نظرت راجع به محیط وبلاگ نویسی (افراد) چیه!؟
و برای بهتر شدنشون چه پیشنهادهایی داری!؟

 نوشته ها ثبت میشن و افراد زیادی حتی در آینده اونا رو میخونن، نظرم اینه همه و خودم حواسمون به چیزایی که مینویسیم باشه که نکنه که روزی تاثیر بدی روی کسی داشته باشه.
۸. ویژگی‌ای از بلاگری دیگه که دوست داشتین اون ویژگی رو داشته باشین.
ویژگی ها که زیاده، قلم زیبا داشتن، فروتن بودن، متفکر و خلاق بودن، خوش اخلاق بودن، موفق بودن و خیلی چیزای دیگه...
۹. چندتا از لبخند هایی که در بلاگ بیان (و سرویس های دیگه) داشتید رو با ما در میان بذارید.
لبخند که واقعا زیاد بوده، با خوندن بعضی از پست ها خوندن بعضی از کامنتا، ولی اینکه دقیقا بخوام بگم الان فقط روزی که محیا واسه تولدم سوپرایزم کرد رو یادم میاد. و یه چیز دیگه رو هم یادمه که قابل گفتن نیست:)
۱۰. بدون تعارف ترین حرفتون با وبلاگ‌نویس ها چیه!؟
چیزی هست که بخواید بگید و ما بهش اشاره نکرده باشیم!؟

وبلاگ مثل یه خونه ی بزرگ و بلاگرا اعضای اون و یه خانواده هستن، بعضی از بلاگرا از برقراری ارتباط خودداری میکنن و دیدم حتی تعداد محدودی رو که نظراتی که براشون گذاشته میشه رو هم جواب نمیدن یا به سردی جواب میدن.

حرفم اینه که کاش میشد این ارتباطات و این صمیمت رو پررنگ تر کرد.

و حرف دیگه اینکه خواهشا کمرنگ نشید و همچنان پررنگ بمونید و ستاره هاتونو روشن نگه دارید.

 

پ ن: شاید برای من به عنوان یه بلاگر تازه وارد زود بود پاسخ دادن به این سوالات اما به هر حال ممنونم از حدیث عزیزم و آقایون رفیق نیمه راه و بنده خدا بابت دعوتم به این چالش و دعوت میکنم از هر کسی که کامنت بذاره:)

 

بعدا نوشت: همه فقط اومدید و رفتید؟ بعضیاتونم لایک کردید؟ یعنی انقدر دوست نداشتید دعوت شید که کامنت نذاشتید؟:))))

بخدا دعوت اجباری نیست هر کسی دوست داره بنویسه:) کامنتاتونو اینجوری از من دریغ نکنیدD:

 

 

  • ** گُلشید **

خوشحال شدیم از خوندش ...

ولی خواستم بگم از اون روز اول و زود بودن 598 روز گذشته ... دیگه صاحب کرسی اید !

ممنونم:)

به نسبت بقیه ی دوستان هنوز خیلی تازه کارم:)

سلام 😘

چطوری؟❤

من یکی از همونام که خوندم ولی رفتم شرمنده😅

فرصت نوشتن نداشتم باید میرفتم بیرون 

 انقدرم خسته بودم کلی خرید تودستم بود سرم تو کیفم بود  دم نونوایی رسیده بودم میخواستم کارتمو پیدا کنم نون بخرم پام گیر کرد به یه لبه ای نزدیک بود کله ملق ها بزنم وشوت بشم جلو در نونوایی که معجزه وار تونستم خودمو کنترل کنم:)))))

گلی یعنی ماسک نزده بودما دیگه هیچوقت ازاونورا رد نمیشدم انقدر بد داشتم شوت میشدم:))))) میوفتادم دومین پرتاب وحشتناکم بعد اون بار تودانشگاه ثبت میشد😅

تازه برا جلوگیری از شناسایی باوجود ماسک دیگه حاضر نیستم اون مانتوی سبزی که تنم بودو بپوشم وازاون ورا رد بشم:)))

خدایا مرسی که بیشتر ضایعم نکردن وکتلت نشدم رو زمین😂😂😂😅😅😅

جدیداً خیلی چشم میخورم  نه که خیلی خاص باشم نمیدونم ملت چیو چشم میزنن ولی میزنن دیگه لعنتیا😬  چندروز پیش رفته بودم عطاری ادویه بخرم خانومه تو عطاریه گفت چقد انگشتادستات کشیدستو...آقا چشمت روز بد نبینه ازهمون روز بیخودی انگشتامو میبریدم یا یهو به خودم میومدم میدیدم دستم از نمیدونم کجا زخم شده اخریش وحشتناک باچاقو یه تیکه از دستمو کندم قشنگ لایه ورداشته شد یه زخم ناجور شدی بعداون حرف خانومه ۵جا دستام بریده شد

😑

الانم نمیدونم قدوبالای رعنامو کی چشم زده😂😂😂😂😂😂

قدوبالای رعنا😂😂😂😂

خلاصه خدا رحم نمود من الان زندم ومخ شمارو میخورم😅

بعدم که اومدم اول رفتم خونه مریم اینا:))

بعد اومدم اینجا

خواهر یه شربت بریز نفسم بالا بیاد تا درمورد پست حرف بزنم😂تازه رسیدم آخه خونه😅

 

سلام خوبم شکر تو چطوری؟😍❤

واااای محیااااااا:((
حواستو جمع کن دختر آخه چقدر تو سربه هوایی:/
مراقب خودت باش دیگه.
اسفند واسه خودت دود کن:))

قد و بالای رعنایی که من و تو داریم هیشکی نداره😂😂😅😅

😂😂
بیا شربت بخور نفست جا بیاد🍹

ممنون که نوشتی 😊💙

خواهش میکنم مرسی از تو💖

شکر خوبم به خوبیت‌:) ماچ:))😘

 

سربه هوا نیستم باورتون😅😂

خیلی بی حال بودم مجبوری رفتم خرید کردم خسته بودم گرمم بود بیحالم بودم سرمم کرده بودم توکیفم دنبال کارتم راه میرفتم دیگه اینجوری شد:))

 

اسفند خودکشی میکنه من براخودم دود کنم😂😅

مامان کجایی دختر رعناااااتو چشم زدن😂😂😂

 

:)))

اخ جون شربت میسی:))❤

 

علت کامنت نذاشتن بقیه بخاطر اینه آدم میمونه دقیقا برااین چالش ونوشته ها چی بنویسه حتی کسی مثل من که همیشه یه عالمه حرف تو مخش داره موندم چی بگم😅😂

 

فقط بنظرم۲سال دیگه جز قدیمیاست دیگه؛)

ونحوه وب زدنامون شبیه همه تقریبا ازیه جا منشا گرفته؛)

 

ودیگه اینکههه آها

بااین قسمت حرفت جدیداً موافق شدم:)

نوشته ها ثبت میشن و افراد زیادی حتی در آینده اونا رو میخونن، نظرم اینه همه و خودم حواسمون به چیزایی که مینویسیم باشه که نکنه که روزی تاثیر بدی روی کسی داشته باشه.

 

من قبلاً این نظرم نبود میگفتم خب ماهرچی که بنویسیم اول آخر هر تصمیم ویافکری به عهده خود فرده وهرکس قدرت اختیار ،تفکر وتعقل داراگه چیزی میخونه 

نباید سریع بپذیرتش

اگه سریع میپذیرتش

وجوریه که حرف دیگرانو بدون گذروندن از فیلترایی ویا تفکر کردن یا تحقیق کردن درموردش شبیه یه خوراک آماده بپذیرن وبه مغزشون فقط خوراک بدن

عواقبش پا خودشونه

ولی طی حرفایی که بایه دوستی شد سرهمین قضیه 

اینو قبول کردم که نوشته های مارو آدمای کم سنو سال ونوجوونا میخونن وممکنه خیلی تاثیر گذار باشه

البته خودم همیشه سعی کردم جوری بنویسم وبا دوستای کم سنت تر حرف بزنم که کمک کننده باشم 

ولی یه وقتاهم تو بعضی پستا غافل شدم 

واینو قبول دارم که خیلی باید مراقب نوشتنامون باشیم:)

 

واما درمورد تفلد:)

من خیلی خوشحالم یکی از لبخندات اون پست تولدت بوده😢😍😍❤❤❤

ودرمقابل اون همه باری که ازخودم بامن حمل کردی باشنیدنشون واقعا هیچ بوده 😘❤😢

کاش تهران درمیومدم تفلد واقعی میگرفتم برا تومریم تفلد بازی میکردیم😢😭😭😭❤چرا من رتبم انقدر خیکی شد😤😢💔


حالا مثلاً خوبه من حرفی برا گفتن نداشتم ومونده بودم چی بگم😐😂😅

 همینکه شروع میکنم به نوشتم حرفه که میاد تومغزم یکی باید پریزمو بکشه:))

😘💖

سرتو کیف بودی پس😅

کامنت گذاشتنو که شوخی کردم همین که میخونن خودش کلیه:)

مرسی از نظرت:)

محی من مطمئنم که ما یه روز کنار هم قرار میگیریم مطمئنم:)
چون هم تو چندبار خوابشو دیدی هم من😍
خیکی چیه اخه😐😅
وقت هست سال بعد ان شالله.

😂😂😂هر کی پریزتو کشید خودم وصلت میکنم باز😅

کاش منم انقدر میتونستم باکلاس باشم جااین طومارا بیام بنویسم

خیلی خوب بود👌

یا عالی بود❤

یا استفاده کردیم💋

یا موفق وموید باشید گلشیدجان😌😊❤

وبرم😂😅😐😂😂 وانقدر پرحرفی نمیکردم😖😅

😂😂😂😂فقط اون موفق و موید باشید گلشید جان منو ترکوند😂😂😂

بابا بخدا تو استعداد داری هر کسی این استعدادو نداره:)
با کلاسی چیه ادم خوبه خاکی باشه😅

کامنت گذاشتن باعث قوت قلب میشه😆😅

 

خواهش میکنم این حرفاچیه اینجا خونه خودمه😂😂😂😅😎😅💕

 

😍😍😍😭خدا اازبونت بشنوه😍😍😍😭😭😭

توهم خواب منو دیدی مگه؟

من اتفاقا چند شب پیشم دوباره خوابتو دیدم یه جا بودیم:)

منتهاچند روز بود خیلی حالم بد بود دیگه نیومدم تعریف کنم چیزیشم یادم نمیومد ولی بازیه جا بودیم انگار هم خوابگاهی بودیم مثل خوابا قبلاًم😭

من یه شب درمیون خواب تووکراش محترمه رو میبنم فرصت نمیدید خواب بقیه هم ببینم😅😂😂❤

بعضی وقتاهم خط روخط میشه دوتاتونو تو یه شب توخواب میبینم غافلگیر میشم😅😂😂😂 

 

مرسی که هستی پریزمووصل میکنی😅😂💋❤

آره:))

چرا میخندی مگه واقعا خونه ی خودت نیست؟😅
یبارشو که قبلا برات تعریف کردم.
دوبار دیگه هم دیدم فکر کنم یکیشو گفتم بهت اما خب درهم برهم بود این دوتای اخری معلوم نبود چی بود.

عزیزم😍😥

😂😂😂

خواهش میکنم تو چراغ خونه ای باید پریزت وصل باشه😍😅

بخاطر همین میخوام بازیگر بشم دیگه همیشه همه روخوب سرگرم میکردم  ریا نشه دلقک خوبیم😂

البته دلقک زشته جوکر😎😏😌😝😅😂

من از خاکی پاکی گذشتم گِلی ملیم 😅😂

خب دیگه فک کنم به اندازه کافی وبلاگتو بردم بااین الفاظم زیر سوال برم برم توافق محو بشم😆😅

 

:)))
بازیگر هم میشی:)

گلی😂😂😂
زیر سوال چیه بابا؟ هر چقدر دوست داری اینجا حرف بزن💖

چه عمیق و فلسفوی جواب دادی!

 

تازگیا داری مثل معلما میشی:)

واقعا عمیق بود؟🤔
خودم که فکر کردم چرت و پرت نوشتم😅

خانومم درساتو خوندی اومدی اینجا؟😂😂

حالا من داشتم از طرف خودم به سوالا جواب میدادم همش چرت وچرت بود:)))

 

نه خانوم نخوندیم:)

برو تو هم بنویس ببینیم چیه جوابات:)

اشکال نداره بابا فقط زندگی کن درس چیه😅

راستش حال ندارم مخصوصا اینکه همون اصل کاریارو خودت جواب دادی به نحو پرفکت اند گود

 

من بنویسم میشه چرت وپرت:)

 

محیا رفت؟

باشه هر طور راحتی:)

نمیدونم ظاهرا که رفته:/

گلشید حس میکنم روزام داره یک نواخت میشه

چرا؟
نمیتونی یکم کار یا برنامه ی جدیدی اضافه کنی که این حس ازت خارج بشه؟

میخوام برم خارج ولی پول ندارم 

 

همین بنظرم میرسه :)

یعنی حتما با خارج رفتن زندگیت از یکنواختی درمیاد؟:)

نمیتونی واسه تخصصت فاند بگیری؟:)

الان خارج میخوام ، نه بابا تبدیل مدرک دردسرش از هفت خوان رستم بیشتره

 

بعدشم من یه وطن پرستم:)

 

 

جونم وطن پرست:))

ولی جدای از شوخی منم خیلی احساس یکنواختی میکنم:/
همشم تقصیر کرونای گور به گوره:)
خوب شد این کرونا اومد همه چیو بندازیم تقصیرش:)

یه برنامه ی کوهنوردی واسه خودت بچین حال و هوات عوض بشه

پول ندارم تف به بی پولی :)

 

میخوام برم صندوق صدقه هارو خالی کنم ! همینقدر تباه

تحمل کردی بازم تحمل کن درست میشه بابا.

فکر خوبیهD:

خندم برا این بود که صاحبخونه میشم براخودم‌:))

خدایا شکرت چراغ خونه گلی شدم تواین۲۵سال که کسی نگفت بیا چراغ خونم بشو:)))

 

من باز کیبوردمو به روز کردم باز بلد نیستم این استیکراشو بیارم

همینقدر تباه:)))

 

 

مریم منم ببر باخودت خارررررججججج:((((

منم خارج میخوام:)))

تو چمدونت جا میشم:))

 

منم پایه خالی کردن صندوق صدقاتم:))))

یه گروه مخوف راه بندازیم سه تایی:)))

یاد یه سریال خارجی افتادم  که اسمشم یادم نمیاد:))یه تیمی بود خیلی خفن بودن 

کلی کار خلاف میکردن ولی پلیسا نمیتونستن بگیرنشون ماسک حیووناتو میزدن سردستشون ماسک گرگ بود نمیدونم روباه میزد

آقا من انقدر این سریاله رو دوست داشتم لانتی از دانشگاه میومدم خسته کوفته میشنستم پااین ببینم اینا باز چیکارمیکنن:)))

کیف میداد پلیساهم چقدر تلاش میکردن نقشه کارآگاه بازی نمیتونستن سرنخ ازشون پیدا کنن:))


😂😂😂


باز کیبوردتو عوض کردی؟

اگه شما برید من تهنایی اینجا میمونم که😥.

حتما هم ما سه تا میتونیم چنین گروهی راه بندازیم😂😂😂
همون اول بسم الله یه سگ بیاد جلومون خودمون میریم خودمونو لو میدیم😂😂

کیبوردم کار نمیکرد به روزش کردم که درست بشه استیکراشو پیدا کردم😂

 

خو تو هم بیابریم خارج😂😂😂😅

وای گفتی سگ یاد یه خاطره افتادم ولی چون اسی فرفری اذیت میکنه تعریف نمیکنم😂😅

 

 

خانوووم اجازه؟

خانوم این اسی فرفری همش مارو اذیت میکنه :(( هی عدس میذاره تو لوله خودکار فوت میکنه تاززززه موهامونم میکشه :( یه صفر کله گنده بهش بده از کلاسم پرتش کن بیرون:))))

 

اسی فرفری خیلی ازت بدم میاد😂😂😂

من نبودم میخواستی سربه سر کی بذاری؟:((((:

 

بعدشم من چون ذهنم خلاقه وباهوشو اجتماعیم انقدر حرف برا گفتن دارم حسود هرگز نیاسود فرفری بدجنس😛😁

خب خداروشکر استیکرات پیدا شد:))

تعریف کن بابا اینجا خونه ی من و توئه هر کاری دلت میحواد بکن😅

میخوای واسه تنبیه تا یه مدت کامنتای اسی فرفری رو همشو سانسور کنم؟😅

والا مگه همه میتونن مثل تو باهوش و خلاق باشن:)

ما کارآموزیمون اداره کل استانداردخوزستان بود به سختی تونستیم اونجا کارآموز بشیم چون خفن بود

آقا این تقریباً ته شهر بود سگ ولگردو اینا هم داشت اونورا چون کلاً انبار زیاد بوداونجاها سگ نگهبانم زیاد بود

یه سگی بود همیشه نزدیک در اداره استاندارد بود دیگه ما با سلامو صلوات وترسو لرز دستا همو میگرفتیم از یه ور دیگه رد میشدیم یه روز دوتا شدن موقع برگشت قشنگ سرراهمون رژه میرفتن انقدر ترسیده بودیم هرچی صبر کردیم نمیرفتن که😅

نمیدونستیم چیکار کنیم اونوراهم بلد نبودیم مجبوری مثلا ماهمیشه از سمت شرق خیابون میرفتیم برسیم به ایستگاه درخلاف جهتش ازسمت غرب رفتیم😂😂😂 گرررممم بودظهر تابستون دور قمری زدیم هلاک شدیم تا برسیم به ایستگاه از ترس سگا😂😂😅

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه😅

ما چه مشقتا کشیدیم پااین کاراموزمون😅اخرم هیچی نشدیم😂😖

 

حیف دلم نمیاد وگرنه موافقت میکردم یه مدت همه کامنتاشو سانسور کنی😂

یاد زمانی که وب داشت افتادم انقدر این بدجنس بود منو اذیت میکرد کامنتامو پاک میکرد مثلاًبا درا حرف میزدم نمیذاشت بچه ها بخونن حرفامو تندتند پاک میکرد

کرکر میخندید منم حرررص میخوردم:))

بعد یه بار دیگه دیدم نمیذاره حرف بزنم سکوت کردم 

اسی گفت شب بخیر یه۵دقه هم بعد شب بخیرش صبر کردم مطمئن بشم رفته بعد کامنت بذارم توگپ 

کامنت گذاشتم برگشت گفت گول خوردی بودم😂😂😂😂

لجمو درمیوردا😂

دیگه شارژم تموم شد:(:

برم شبت بخیر😘

😂😂😂
عجب سختیایی رک در این راه متحمل شدید😂

:))))

عجب😂😂من جای تو بودم الان کامنتاشو پوک میکردم😅

صبحت بخیر:)

سانسور کردن را دوست ندارم.

چون اینجا آدم باید راحت باشه.

اینجا همه باید بتونن پاشونو دراز کنن‌.

اینجا هم اگر بخواییم دست به سینه بشینیم، چه فرقی داره با اونجا!

چی گفتم؟

اینجا همه راحتن خیالتون راحت:)

منتها یه نفر باید تنبیه بشه:))

سلام عزیزم

خوبی؟

جوابات خیلی خوب بودن. فکر کنم اکثر وبلاگ نویسا تقریباً جوابای یکسانی برای این طور سؤالا داشته باشن چون در کل محیط وبلاگ یه محیط خاصیه

محیا همیشه با حرفاش یه شور و حال خاصی به وجود میاره و کامنتاش خودش یه پست جداگونه محسوب می شن همه کامنتا یه طرف کامنتای محیا هم یه طرف دیگه؛ اصلاً این دختر معرکه ست و یه بمب انرژی:))

سلام عزیزم ممنونم خودت خوبی؟
ممنونم و مرسی که خوندی.
دقیقا شاید اکثر جوابا شبیه به هم باشه چون بلاگرا معمولا روحیاتشون نزدیک به همه.

آره واقعا کامنتای محیا یه چیز دیگس:)

سلام:)

 

از اون جایی که ذهن خیلی‌کنجکاوی دارم؛

به نظرتون نباید چن وقت بشینم و به این جمله فک کنم:

«و این برقراری ارتباط با کسانی که از افرادی که تو دنیای واقعی دور و برم هستن بهم نزدیک ترن شد هدفم.»

 

یه بارم یه جمله دیگه از شما منو درگیر کرده بود:

«کاش آدم ها می تونستن توی رویاها و خیالاتشون زندگی کنن»

 

یه خواهش بیجا می تونم بکنم؟

از این جمله هایی که ذهن منو درگیر می کنه نذارین لطفا -__-(خواهش بیجا ی منو ببخشید😰)

 

+فک کنم اگه یه روز خواستم برم خاستگاری بهتره بیام محیا خانم رو با خودم ببرم ؛ قشنگ اون وسط می تونه با حرفاش سر مجلس رو گرم کنه😂😂

 


 

سلام

حالا چه اشکالی داره چند وقت بشینید و بهش فکر کنیدD:

واقعا فهمش سخته؟ دقیقا چیشو متوجه نشدید؟

خب من از کجا بدونم کدوم جملات شما رو درگیر میکنه که نذارمشون؟😅
بهتره هر وقت جمله ای درگیرتون کرد بهم بگید شفاف تر توضیح بدم.

محیا هر جا باشه اونجا پر از شور و شوقه:)

فهمش سخت نیست، متوجه هم شدم:)

 

باور کردن این جمله واسم سخته:| و فک کنم نیاز دارم که بهش فک کنم:)👇

«برقراری ارتباط با کسایی که...»

 

 

راستی درباره ی اون پست بعدی تون:

کاش ده روز دیگه اونو منتشر می کردین:/

ما(کنکوریای امسال) الان تو استرس اعلام نتایج کنکوریم:| 

 

+راستی من الان هیچ تصور خاصی از خوابگاه ندارم :D

 

اهان یعنی نمیتونید باور کنید من کسانی رو اینجا دارم که از افراد تو دنیای واقعیم بهم نزدیک ترن؟

اتفاقا از عمد زودتر منتشرش کردم که بتونید درمورد خوابگاه فکراتونو بکنید چون وقتی زمان انتخاب رشته بشه زمان خیلی زیادی واسه فکر کردن ندارید.

+خوبه پس حداقل تصور بدی هم ندارید:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan