چالش سی روز شکرگزاری

سلاااااااممم:)

امیدوارم که حالتون خیلی خوب باشه.

خب دیگه توضیح اضافه ندم، از عنوان پست همه چی مشخصه و احتمالا من جزء اخرین افرادی هستم که این پستو می‌نویسم:)

ممنونم از محیاجانم‌ برای دعوتم به این چالش.

شاید همراه شکرگزاریام یه توضیحات اضافه ای هم بنویسم که بعد ها که این پست رو می‌خونم به دردم بخوره.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روز اول( ۱۲ تیر)

خدای مهربونم شکرت به خاطر اینکه زندم، به خاطر اینکه فرصت دادی بهم که وجود داشته باشم و زنده باشم و زندگی کنم، به خاطر اینکه بهم اجازه دادی که منم جزء اشرف مخلوقاتت باشم، شکرت به خاطر اینکه هنوز نمردم...

( معمولا ظهرا موقع ناهار تلوزیون جومونگ که نشون میده ما هم همینطوری نگاه می‌کنیم، امروز پدر سوسانو در جواب سایون که می‌گفت مرگ از این زندگی بهتره، گفت اونقدر زندگی کردم که بدونم همیشه زندگی از مرگ بهتره!

راست می‌گفت، زندگیه که تغییر می‌کنه، شرایطه که عوض می‌شه و هیچی ثبات نداره، اما مرگ...مرگ چیزیه که دیگه نمی‌شه باهاش کاری کرد، نه فرصتی هست و نه امیدی...)

روز دوم(۱۳ تیر)

خدای من شکرت که نعمت خواب رو به من بخشیدی تا بتونم ساعاتی رو استراحت کنم، شکرت که می‌تونم بخوابم.

( گاهی وقتا که زیادی خسته می‌شم و می‌خوام بخوابم و موقع خواب با لذت می‌گم آخیش چقدر خواب خوبه، یاد اون جانبازی می‌فتم که دچار عارضه ای شده بود که نمی‌تونست بخوابه و سال ها بود چشم رو هم نذاشته بود.

حتی تصورشم وحشتناکه، خدایا بازم شکرت.)

روز سوم(۱۴ تیر)

خدایا شکرت که دیگه لازم نیست مامانم مثل قبل زیاد خیاطی کنه و خسته بشه، شکرت که حالش خوبه، خدایا شکرت که مامان و بابام سایشون بالای سرمه.

شکر به خاطر لواشکای خوشمزه ای که مامان درست کرده.

روز چهارم(۱۵ تیر)

خدایا شکرت به خاطر این بارون آروم و قشنگی که الان داره می‌باره، شکرت که می‌تونم صدای قشنگشو بشنوم و بوی فوق العاده شو حس کنم؛ شکرت که می‌تونم کنار پنجره ای که بازه تو این لحظه ی قشنگ بخوابم.

روز پنجم(۱۶تیر)

وقتی کسانی باشن که دوستشون داشته باشی، با کوچکترین بی خبری ازشون نگرانشون می‌شی.

خدایا شکرت که دوستام حالشون خوبه و نگرانیم برطرف شد.

روز ششم(۱۷ تیر)

خدای من شکرت که دارمت و بی بهونه می‌تونم پیشت گریه کنم، شکرت که اشک رو به من بخشیدی، شکرت که می‌شه وقتی خودمم نمی‌دونم چمه بیام پیشت و گریه کنم و تو فقط نگام کنی و گوش بدی و نگی که چته چرا اینجوری میکنی.

اینکه آشفتگیای بی دلیلم و شایدم با دلیلم رو بیارم پیشت و تو ازم هیچ دلیلی نخوای و نگفته همه چیو بدونی.

شکرت که می‌ذاری تمام احساس تنهاییم رو پیشت بیارم و پر بشم از حس همه کس داشتن، شکرت که آرامش حال آشفتم می‌شی.

روز هفتم(۱۸ تیر)

خیلی دلم می‌خواست یه کار مرتبط با رشته ی کارشناسیم که پاره وقت باشه پیدا کنم که بعد از این که دانشگاه هم خواستم برم راحت باشم، حالا امروز اون کار برام پیدا شد، هفته ای یک روز و با حقوق خوب و اگه خدا بخواد و قرارداد رو ببندم بعد کنکور مشغول می‌شم.

خدایا شکرت به خاطر این اتفاق خوب.

می‌دونم که کار سخت و پر مسئولیتی خواهم داشت و قطعا سختیایی برام داره ولی مطمئنم که مثل همیشه حواست بهم هست.

خدایا خیلی عاشقتم، خیلی شکرت...

روز هشتم(۱۹ تیر)

خدایا شکرت به خاطر سلامتیم، ازت ممنونم که بدن و ذهن سالمی بهم بخشیدی.

روز نهم(۲۰ تیر)

خدایا شکرت به خاطر این برادری که با دیوونه بازیاش می‌خندونتم.

روز دهم(۲۱ تیر)

خدایا شکرت که هنوزم میتونم بخندم، به خاطر تمام لبخندایی که بهم بخشیدی شکرت.

روز یازدهم(۲۲ تیر)

خدایا ممنونتم که بهم اجازه میدی که نماز بخونم و اسم تو رو به زبونم بیارم.

روز دوازدهم(۲۳ تیر)

خدایا شکرت که مامانم که امروز از ارتفاع افتاد اتفاقی براش نیفتاد و حالش خوبه، خدایا ممنونتم که مواظبش بودی.

روز سیزدهم(۲۴ تیر)

خدایا شکرت که خانوادم خصوصا مرد های زندگیم آدمای متعصبی نیستن و هیچ وقت منو زندانی عقایدشون نکردن.

روز چهاردهم(۲۵ تیر)

آدم تو زندگیش با افراد زیادی برخورد میکنه، به خیلیا علاقه مند میشه( صرفا علاقه به جنس مخالف منظورم نیست) و گاهی ممکنه به کسانی دل ببندی که تو رو از خدا دور میکنن و گاهی هم به کسانی دل ببندی که تو رو به خدا نزدیک تر میکنن. شاید دیگه از یه جایی به بعد نداشته باشیشون و ناراحت نبودشون باشی، ولی اونا کار خودشونو کردن و یه قدم تو رو به خدا نزدیک تر کردن.

خدایا بابت قرار دادن چنین افرادی سر راهم( هر چند کم) ازت بینهایت ممنونم.

روز پانزدهم( ۲۶ تیر)

امروز یه لحظه چشمامو بستم، نمیدونم چی شد ولی یهویی با خودم گفتم حس کن نابینایی!

با اینکه بارها چنین چیزیو به خودم گفتم و بعدش بلافاصله شکر کردم بابت این نعمت بزرگ، اما به نظرم این نعمت، اینکه بتونم آبی آرام بخش آسمون و سبزی طراوت بخش درختا و خیلی چیزای  دیگه از زیبایی های جهان خدا رو ببینم هر قدر هم شکر کنم بازم کمه.

خدایا شکرت بابت چشمانی که بهم دادی.

و دوم اینکه خدایا شکرت بابت داشتن این وبلاگ که تو هر لحظه ای میتونم احساسمو باهاش شریک بشم، حتی مثل این روزا که دق و دلیمو از جای دیگه رو سر این طفلی خالی کنم و غیرفعالش کنم و اونم چیزی نگه:)

روز شانزدهم(۲۷ تیر)

خدایا شکرت به خاطر جمع کوچیک و خودمونی امروزمون که باعث شد لحظاتی رو با خنده و به دور از تلخیای دنیا سپری کنیم.

این روزا که بیشتر از هر وقت دیگه ای قدر دور هم جمع شدنا و دورهمیای قدیممون رو میدونیم و باعث شده بفهمیم چقدر گاهی نسبت به بزرگترین داشته هامون بی اعتنا بودیم.

و چقدر لازمه که شکر خدا رو به جا بیاریم که با وجود این همه محدودیت، هنوزم کلی نعمت داریم که جای شکر داره.

روز هفدهم(۲۸ تیر)

خدایا شکرت که عمل جراحی دوستم با موفقیت انجام شد و مرخص شده و پیشاپیش ممنونم ازت که روز به روز حالش رو بهتر میکنی.

( تو پست مربوط به مادر که نوشته بودم یکی از دوستانم حالش بد بود و اون روز ظاهرا بهتر شده بود ولی بعد از مدتی دوباره حالش وخیم شده بود و نیاز به عمل داشت که همین چند روز پیش عملش کردن)

روز هجدهم( ۲۹ تیر)

خدایا شکرت به خاطر تخلیه ی انرژی و لحظه های فوق العاده و پراز حس خوب که امروز داشتم.

خدایا شکرت به خاطر افراد پایه ای که کنارم هستن و از هیچ تلاشی برای شادی و تخلیه ی انرژی دست نمیکشن.

خدایا شکرت که میشه هر لحظه به یاد تو بود حتی موقع جیغ کشیدن و آواز خوندن و فریاد کشیدن...

خدای من خیلی ممنونتم به خاطر حنده های از ته دلی که امروز دیدم و خنده های از ته دلی که امروز سر دادم.

خدایا شکرت به خاطر این روز فوق العاده...

روز نوزدهم( ۳۰ تیر)

خدایا شکرت به خاطر خبر خوبی که امروز شنیدم( دوست بیانی عزیزی که به کرونا مبتلا شده بود حالش بهتر شده و به بخش منتقل شده).

و دوم اینکه خدایا شکرت که میتونم خودم رو دوست دلشته باشم.

روز بیستم تا بیست و دوم( ۳۱ تیر تا ۲ مرداد)

"میگن وقتی دلیلی برای شکر گزاری پیدا نکردی نبضتو بگیر"

این جمله رو تو وب صنمای عزیز خوندم و برام واقعا قشنگ بود.

خدایا درسته این روزا دلیل خاصی برای شکرگزاری پیدا نکردم( میگم پیدا نکردم، نمیگم پیدا نشد، چون هر روزمون پر از نعمت و قشنگیه که خیلی وقتا به خاطر ضعفایی که خودمون داریم نمیتونیم پیداش کنیم) اما همینکه همچنان داشته های قبلیمو دارم، همچنان زندگیم رو یه خط صافه و با اینکه اوجی نداشته اما سقوطی که نشان از اتفاق بدی باشه هم نداشته خودش جای کلی شکرگزاری داره.

روز بیست و سوم( ۳ مرداد)

امروز هنوز تموم نشده اما اینکه اول روز بخوای شکر اون روز رو به جا بیاری هم حس خوبی داره.

چند روزی بود که حسابی بی برنامه شده بودم و همه چی درهم و برهم شده بود، امروز حس میکنم که دارم به روال عادی برمیگردم، خدایا شکرت به خاطر این مورد.

و اینکه خدایا ممنونتم به خاطر این یه باغ انگور و بادام کوچکی که داریم و هر سال میتونیم به اندازه ی مصرف خودمون ازش بهره مند بشیم و شکرت به خاطر غوره های انگور امروز که ازش آبغوره تهیه میکنیم.

روز بیست و چهارم( ۴ مرداد)

خدایا شکرت که امروز تونستیم با یه کیک تولد بابا رو خوشحال کنیم، ممنونتم که تا به امروز سایش بالای سرم بوده.

روز بیست و پنجم(۵ مرداد)

خدایا شکرت که تا امروز خودم و خانوادم کرونا نگرفتیم.

و خدایا شکرت به خاطر صدای قشنگ یاکریمی که از بیرون میاد و صبحا با صداش بیدار میشم.

روز بیست و ششم( ۶ مرداد)

خدایا شکرت که اون آشوب چند وقت پیش خوابید، شکرت که خودت روبه راه کردی اوضاع رو، ممنونتم که حرص خوردنا و غصه خوردنا کم شد.

روز بیست و هفتم( ۷ مرداد)

خدا ازت ممنونم برای تمام خاطرات قشنگ کودکی و نوجوانیم و بابت حافظه ای که بهم بخشیدی تا با هر بار یادآوری لحظات خوش اون روزا لبخند رو لبام بنشینه و حس خوب تمام وجودمو فرا بگیره.

روز بیست و هشتم(۸مرداد)

خدایا شکرت که یخچالمون خراب نشد و به حیات عادیش برگشت:)

روز بیست و نهم(۹ مرداد)

مهربان ترینم ممنونتم که امروز هم بهم فرصت دادی که یه بار دیگه روز عرفه زنده باشم و فراز هایی از دعای زیبای این روز رو بخونم.

شکرت که اینقدر مهربان و بخشنده و بزرگی...

و خدایا شکرت که بالاخره کارت حافظم ریکاوری شد و عکسا و خاطرات چندین سالم برگشت:)

روز سی ام( ۱۰ مرداد)

خدایا ممنونم ازت که نعمت داشتن پدربزرگ و مادربزرگ رو بهم بخشیدی.

و خدایا شکرت که توفیق شکرگزاریت رو تو این مدت بهم عطا کردی.

 

 

  • ** گُلشید **

سلام:)

امیدوارم که حالتون عالی و لبتون خندون باشه.

یهو دلم خواست که کامنتا رو باز کنم:) و البته نمیدونم تا کی باز بذارم:)

همچنان شرمندم که مثل قبل نمیتونم همراهیتون کنم، قول میدم به زودی جبران کنم:)

 

بَه گل دخترم افرین وبتو فعال کردی😘

از صبح میخوام بگم فعالش کنی 

ولی جلو خودمو گرفتم که نگم که بااحساس رضایت ونیاز خودت فعالش کنی باشد که رستگار بشی ودیگه ازاینکارا نکنی😉😁

اخه میدونی بنظرم ادم تا وقتی خودش احساس نیاز به چیزیو پیدا نکنه یاحس خوبشو درک نکنه باخواسته وگفته دیگران کاریو انجام بده قدرشو نمیدونه😉

بعله درست میفرمایید:)😘😍

برم ادامه غذامو بخورم بعد بیام درمورد شکر گزاریات نظراتمو بنویسم😐😂

یه قرص سردرد پیشاپیش بخور 😅😅

😂😂😂

نه دیگه جا نداشتم برگشتم😐😂

 

روز دوم: مییدونی  که خواب یکی از عشقای منه دیگه؟ جذاب لنتی ارامشبخشم😂 

باید بگم بدون تو هرگز باتو عمری ❤

ای جونم عمرم نفسم عشقم

تویی همه کسم آی که چه خوشحالم تو رو دارم

ای جونم ای جونم دلیل بودنم عشقت مثل خون تو تنم

آی که چه خوشحالم تو رو داااارم😅😂

 

اهنگ سامی بیگی یهو اومد تو ذهنم لانتی ذهن مشوش فوق فعال پیشرفته

من اینو نمیدونم کی وکجا گوش کردم شاید عقد پسرخالم۶سال پیش😐

میسی ذهن فعالم بی توهم هرگز باتو عمری😅 

نداشتمش سرچش کردم دارم میگوشم چه باحاله 

اهنگ قرقریه😳😅😂

موضوع خواب بود عامو چی میگی😒

خلاصه منم ازاین بابت میسی میگم به خدا بخاطر خواب که آرومم میکنه:)

 

میرم کامنت بعدی درمورد بقیه گزینه ها سخن بگوییم به نفعته زودتر انلاین بشی وجلومو بگیری😅😂

جذاب لعنتی😂😂
چرا تکراری نمیشی لعنتی؟😂

از دست تو محیا😂

دیر اومدم😅

روز سوم: لواشکا سهم من یادت نره بذاری کنار😟

داداشم بیچاره هرشب برا منو خواهرم یالواشک یا زغال اخته یاالوچه جنگلی میاره اخر ندید بدید بازی درمیارم ازتوهم لواشک میخوام😳😅 هم اکنون هم زغال اخته دارم هم الوچه ولی لواشکارو خوردم😐 لواشک ندارم😐لواشک میخوام😒

 

روز چهارم:یه کاسه هم بارون یرامن میذاشتی کنار😒😐😂

منم بارون میخوام😭خدایا باروووون😭

دارم یکاری میکنم کلاً از شکر گزاری پشیمون بشی نه؟😂😂😂

 

روز پنجم:من قربونت برم که نگرانم شدی وبرا دومین بار نگرانت کردم شرمنده😞

ولی میسی که دوستم داری😁😅😂 

باید بگم این افتخار نصیب خودت شده فقط چون هیچکس جز تو دوستم نداره😂😂😂😂😂😅😅😆😆

 

خلاصه بقیه متوجه شدید شکر گزاری پنجم براممممممنننننن بوده 😛😆

بنظرت همه فهمیدن یاباز کش بدم درمورد پنجم که متوجه بشن؟😆😅😂😂

مدیونی فکر کنی میخوام به رو بیارم یکی هست منو دوست داره😭😭😭😭 😂😂😂

 

تموم شده همشون 😂😂
از بس تند تند خوردم دخلشون اومد😅
البته مامانم یکمشو یه جا قایم کرده واسه بعدها😂😂

دو سه روز پیش یه بارون شدیدی اومد که نگو، امسال سال متفاوت و خیلی بارونی شده اینجا😍


😂😂😂😂

روز هفتم:

ناپلئونی رِرررر بیاااااارید:))

انشاالله موفقیتات روز افزون:)❤

بابت هشتم تا یازدهم خداروشکر:)


دوازدهم: وایییییی:( خداروشکر واقعا الحمدالله..


روز چهاردهم:

استیکر لبخند ژکوند شیطنت امیز

بروووو بروووو الکی مثلاً ماهم نفهمیدیم منظور جنس مخالفه😝😂

وقتی تو پرانتز ذکر میکنی ادم دلش میخواد شیطنت کنه

مگه مهمه یکی فکر کنه حالا منظورت جنسه موافقه یامخالف

کمااینکه من اصلا دختر انقدر کمک کننده باشه رو قبول ندارنه!

فقط یه عشق میتونه انقدر تاثیر بذاره

حجت تمام😛

وبه شدتم قبول دارم

اصلا بعضی ادما نمیان تو زندگی ما یامهرشون به دل ما نمیشینه که بمونن وبراما باشن میان بنا به حکمت وخواست خدا که صرفاً به ما درسی بدن تجربه ای اضافه کنن به زندگیمون ...وموندگار نیستن...

اونی که تو‌سطح ماجرا وعلاقه زمینی بمونه باخته اونی که درس وتجربه وحکمتو بگیره وبگذره برده؛)

هر آدمی که سرراه ما قرار میگیره حکمتی داره واینو من عمیقاً درک کردم

# پندانه های حکیم محیا 

😐

بذار ببینم این استعلام معاونت بهداشت میاد یا نه:/
‌وگرنه شیرینی شما محفوظه:))

حکیم محیا خدا خفت نکنه😂😂
اولش تو پرانتز رو ننوشته بودم بعدش دوباره خوندم دیدم علط اندازه الان میگن مگه تو به چند نفر علاقه مند شدی😅
کما اینکه همونطور که نوشتم صرفا جنس مخالف نه، منظورم اینه هم جنس موافق هم جنس مخالف😉😁
اتفاقا جنس مخالف هم منطورم بود😂😂
اما در کنارش جنس موافقم الحق و و النصاف کم نبوده.

سلام بر شما :)

 

سلام سین دال عزیز:)

خوبی مهربان جان؟

ببین کامنتارو میبندی آدم حرفاش میمونه تو گلوش اینجوری فوران میزنه خوبه الان ابرو من رفت همه فکر میکنن من پرحرفم؟😞😒😆

 

روز پانزدهم: واقعا خداروشکررررر بابت چشما ،دستو پاها وسلامتی همه تنمون

منم خیلی وقتا چشمامو میبندم فکر میکنم نابینام وکارامو انجام میدم اینجوری حس میکنمو درک میکنم چقدر نعمت بزرگی دارم

که تو پست شکر گذاری بهش اشاره کردم که روانشناسا پیشنهادش میدن

من حتی گاهی یه دستی کارامو انجام میدم که قدر نعمتایی که دارمو بدونم واحساس خوشبختی ورضایت از داشته هام میاد سراغم:)

 

با وبتم مهربون باش 😆آخه یه وب همینجوری که نیست ما توشیم ما دنبالش میکنین مامیخونیمش ماهم دل داریم هی غیرفعالش میکنی نمیگی نالاحت میشیم😢

میسی که پرحرفیامو گوش کردی😁

آلا بلو:)❤

بچه دختر داییم کوچیک بود  میخواست بگه آی لاویو میگفت آلا بلو:))

بوس میفرستاد بااون دستا کوچیکش میگفت الا بلو:))❤

ای بابا باز دلم بچه خواست😑😐😤😭

هنوز هم بعد مدت ها دوستیمون این حد از تواناییت تو تایپ کردن برام شگفت آوره و تو کفشم😂😂

با یه دست منم گاهی امتحان میکنم:)

باشه دیگه باهاش بداخلاقی نمیکنم( الکی😉) 😂😂


آلابلو😍😍😂😂
ای جاان چه بانمک😍

واای منممم😢😅

ولی خیلی حرف زدم😯 دیگه روم نمیشه بیام اینورا😯😅

😂😂😂
جمعه ۲۷ تیر ۹۹ , ۰۳:۰۱ فرشته ی روی زمین

سلام گلشید خوبی؟ خداقوت : )

خدایا شکرت که گلی کامنتاشو باز کرد چون دیگه نمیشد لایک کنم : )))

سلام فرشته جانم😍
خوبم عزیزم خودت خوبی؟:)

عزیییزم😘
خدایا شکرت فرشته از خداحافظی موقتش برگشت:)

سلام علیکم

سپاس بابت به اشتراک گذاشتن این لحظات و شکرگزاری‌های زیبا و دلنشین.

ان شاء الله همیشه در مسیر رشد باشید!

سلام
خواهش میکنم خیلی ممنون از شما که همراهی میکنید.
متشکرم همچنین.

سلام...

امیدوارم حالتان خوب باشد...

 

عجیب و جالبه که کامنتایی که محیا درباره پست نوشته از خود پست طولانی تره...!!

سلام خیلی ممنونم.

کامنتای محیا دوست داشتنیه و نشون از محبتشه که با وجود اینکه این روزا من وقت نمیکنم براش کامنت بذارم برای من اینهمه کامنت میذاره...

سلام عزیزم

خوبی؟

 چقدر شکرگزاری هات حس خوبی برام داشت

سلام همراز جانم
خوبم مهربون خودت خوبی؟

خداروشکر که اینطور بوده:)
سه شنبه ۳۱ تیر ۹۹ , ۱۰:۰۸ «نــٰاطـِقْ وُ خـٰامــوشْ»

الحمدلله

:)

نوشته31 تیر تا 2مردادت خیلی خوب بود:)

 

مرسییی عزیزم😘😍

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan