بماند در خاطراتم.

دلم دیگه دلتنگیاش بی شماره

هنوزم به جز تو کسی رو نداره

عوض می کنی زندگیمو

تو یادم دادی عاشقیمو

تو رو تا ته خاطراتم کشیدم

به زیبایی تو کسی رو ندیدم

نگو دیگه آب از سر من گذشته

مگه جز تو کی سرنوشتو نوشته

دو روز پیش رفتیم کوه.

سر یکی از تپه ها توقف کردیم و خانواده رفتن تا گیاهای کوهی بچینن، تا ته دره رفتن تا جایی که اصلا دیده نمیشدن.

منم واسه خودم اون اطرف دور میزدم، یکم وسطای دره رفتم پایین و دوباره برگشتم بالا.

عکسام رو هم گرفتم و خیالم از بابت عکس راحت شد، اصولا آدمیم که تا خودمو با عکس خفه نکنم ول کن نیستم:)

یه فیلم کوتاه هم گرفتم و حرفای این روزامو ثبت کردم ولی لحظاتی بعد مجبور شدم به خاطر کمبود فضا پاکش کنم:):

اون تنهایی و سکوت و فضای بکر و لذت بخش طبیعت واقعا حس خوبی بهم میداد، رو جاده ی خاکیِ روی تپه راه میرفتم و به دره و کوه ها نگاه میکردم.

مدت ها بود منتظر چنین فرصتی بودم که لب دره وایستم و تا میتونم جیغ بزنم ولی اون لحظه ترسیدم که خانواده صدامو بشنون و یه وقت نگران بشن و بترسن.

صبر کردم وقتی برگشتن بگم گوشاشونو بگیرن تا جیع بزنم ولی وقتی اومدن حرف زدیم و چون داشت غروب میشد تندتند جمع کردیم و برگشتیم و منم یادم رفت، در این حد حواس جمع هستم!

الان اون جیغه مونده تو حنجرم! نمیدونم چیکارش کنم؟!

آخرین بار پارسال تابستون بود که یه دل سیر جیغ زدم طوری که گلوم گرفته بود!

شما هم از این خودآزاریا دارید؟:)

ولی جیغ زدن خیلی حس خوبی بهم میده، انگار هر چی انرزی منفیه ازم میریزه بیرون و تخلیه ی انرزی میشم!


 

  • ** گُلشید **

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan