یا مقلب القلوب و الابصار
اکنون که خورشید ۹۸ در حال بی فروغی و افول است و دیگر جانی برایش نمانده،حالا که تمام کائنات دوباره دارد زنده میشود، حالا که زمین بار دیگر طواف به دور محبوبش را میخواهد آغاز کند، من نیز آماده ام تا برگه ی امتحانی ۹۸ را تحویل دهم و بهاری نو را آغاز کنم.
در این اندک فاصله ای که میان تحویل برگه ی قبلی و دریافت برگه ی جدید ایجاد میشود، استرسی تمام وجودم را فرا میگیرد، می اندیشم به حاصل برگه ی قبل وتمام کارهایی که میخواستم انجام دهم و انجام ندادم، می اندیشم به تمام نقاشی هایی که میشد بر برگه ی زندگی بکشم و نکشیدم و می اندیشم به تمام سختی ها و دشواری های آن.
استرس، عرق سردی بر کف دستانم مینشاند، دستهایم را در هم غفل میکنم و نگاهم به مراقبی که در حال توزیع برگه های جدید است می افتد و ضربان قلبم آرام تر میشود.
نفس بلندی میکشم و خیالم آسوده میشود از داشتن فرصتی دوباره، لبخندی بر صورتم مینشیند از استشمام دوباره ی عطر بهار و زندگی.
دست هایم را که حالا دیگر لرزشی ندارد از هم باز میکنم و قبل از رسیدن برگه ی جدید با انگشت سبابه ام در هوا مینویسم:
من اینجا هستم
در ابتدای این جاده
مقصد نه، مسیر مرا فرا میخواند
چرا که مسیر زیباتر از هر مقصدی است
من اینجا هستم
آماده تر از هر زمانی
برای گذر از فراز و نشیب ها
هراسی ندارم
مسیر تو
امن ترینِ مسیرهاست
دستم را زیر چانه ام میزنم و می اندیشم به ۹۹ ای که در راه است.
۹۹ ای که متفاوت تر از هر سالی است.
می اندیشم به متفاوت بودنش.
۹۹ دوست خوبی است، چون قرار است چیز ها به من بیاموزد.
که بدانم قدر کوچکترین داشته هایم را، که بدانم همه چیز همیشگی نیست، که بدانم ناشکر بوده ام، نسبت به همان جمع های کوچک خانوادگی، به بی ترس و بی دغدغه در هوای بهاری قدم زدن، به یک دست دادن ساده و آغوش گرم عزیزانم و به تمام داشته هایی که حالا از آن ها محرومم.
با خود فکر میکنم، شاید تا به حال بار ها تصمیم گرفته ام که برگه های جدید را زیباتر بنویسم، شاید بار ها تصمیم گرفته ام جور دیگر نقاشی بکشم وهر بار به عهدم وفا نکردم.
اما باز هم تصمیم میگیرم، باز هم نقشه میکشم، باز هم مینویسم که میخواهم امسال را متفاوت تر طی کنم.
و میدانم،
که اینبار متفاوت خواهد بود!
اینبار راه زیستن برایم مشخص تر از هر زمانی است.
اینبار میدانم و میبینم این منی را که در این یک سال و نیم گذشته چقدر دگرگون شده است و میبینم نهال امیدی که در من جوانه زده بود در حال شکوفا شدن است و میشنوم صدای راهی را که نام مرا تکرار میکند.
شاید همه چیز مثل قبل است، فراز و نشیب ها، گره ها، بن بست ها...
اما من آن من قبلی نیستم.
این من حالا چیزی فراتر از یک منی است که فقط زنده بود ولی زندگی نمیکرد.
این من میداند که زندگی همیشه زیباست و این من است که زندگی را باید زیبا ببیند.
و این من میداند که باران این واپسین لحظات زیباترین نشانه است.
........................................
پ ن۱: عکس ها متعلق به فروردین ۹۸
پ ن۲: دوستان بیانی ، دوستان عزیزی که تو این مدت همراهم بودید و خیلی وقت ها ازتون حس های مثبت و امید گرفتم، دوستانی که خیلی وقت ها غم ها و شادی هامو باهاتون شریک شدم، دوستانی که از خوشحالیتون خوشحال و از ناراحتیتون ناراحت شدم و دوستانی که با وجود کیلومتر ها فاصله قلبامون نزدیک تر از نزدیکه، از صمیم قلبم براتون آرزو میکنم که همیشه زیبا زندگی کنید و سال ۹۹ شروعی برای زیباتر زندگی کردن و پر از امیدواری و حس های خوب براتون باشه.
پ ن۳: بیاید این متفاوت بودن این سال رو هم به فال نیک بگیریم، چرا که بهتر از هر وقت دیگه ای قدر داشته هامونو میدونیم.
پ ن۴: سال نو همتون پیشاپیش مبارک و پر از برکت