نمیدونم چرا بعضیامون اینطور هستیم که تا وقتی چیزی به نفعمون نیست مخالف سرسختشیم و تمام باعث و بانیاشو با دهان مبارک مستفیض میکنیم ولی به محض اینکه میفهمیم یه نفعی هم به ما میرسونه همه چی فراموش میشه.
هر وقت حرف سهمیه های مختلف کنکور میشد کلی حرص میخوردیم و اونا هم تا میتونستن بد و بیراه میگفتن.
آخرین باری که صحبت میکردیم میگه که من نمیدونستم تو کنکور مشمول سهمیه ی ۵ درصدی میشدم حیف شد استفاده نکردم ولی برای ارشد حتما استفاده میکنم.
بهش میگم حق خوریه، تو که تا دیروز خودتم همینو میگفتی حالا خودت میخوای استفاده کنی؟
میگه آره چرا نکنم؟ وقتی همه دارن استفاده میکنن من چرا نکنم؟ از این مملکت آدم هرجا تونست باید بکَّنه.( آخه این حرفا رو کجای دلم بذارم؟)
تا وقتی پارتی نداریم مخالف پارتی بازی هستیم و بهش بد و بیرا میگیم، ولی اگه پارتی ای به پستمون بخوره....( تو این مورد حرفم با خودمم هست که خیلی حواسمو جمع کنم، خیلی زیاد)
...........................
دیروز سوار تاکسی شدم کرایه ی ۱۵۰۰ تومن رو دو تومن میگیره، بهش میگم من هر هفته این مسیرو میرم میام کرایه این نیست، میگه نرخ همینه:(
امروز یه تاکسی دیگه کرایه ی ۱۳۰۰ رو ۱۵۰۰ میگیره..
و بارها با اینجور تاکسی ها مسیرو رفتم.
مگه دیگه ادم چند بار میتونه چنین چیزی رو به زبون بیاره و بهشون بگه؟
چجور شد و کارمون به کجا رسید که به همین راحتی لقمه ی حروم از گلومون میدیم پایین و شب هم راحت سرمونو زمین میذاریم؟
واقعا چطور شد که کارمون به اینجا رسید...
بعدا نوشت: لطفا دوستانی که رای مخالف میدن یا کلا با جایی از حرفام مخالفن بیان کامنت بذارن، شاید این منم که دارم اشتباه میکنم