درمان تویی بر درد عمیقم

 

امروز از روی دلتنگی دوباره رفتم سر جعبه ی خاطراتم ( پست نوستالژی) همینطور که وسایلو زیر و رو میکردم چشمم خورد به پاکت نامه، میدونستم الان وقتش نیست، نمیدونم شایدم وقتش بود هرچند اون زمانی که مدنظرم بوده الان نیست ولی خب....

دلم طاقت نیاورد، با این حرفا خودمو قانع کردمو و پاکتی که دورش منگنه خورده بود رو باز کردم، نامه ی اولو برداشتم روش چندتا برچسب باب اسفنجی و چندتا شخصیت دیگه خورده شده بود یه طرف دیگش هم یه گل نقاشی شده بود.

نامه واسه چندین ساله پیش بود، وقتی که ده سالم بود، نامه ای که اون روزا واسه آینده ی خودم نوشته بودم، تمام نامه پر بود از عطر پاک و خالصانه ی کودکی، پر بود از امیدواری و بی دغدغگی، پر بود از آرزوهای قشنگ، پر بود از دید مثبت به جهان و زندگی...

نامه ی اول تموم شد، نامه ی دوم رو برداشتم، ۱۵ سالگی...

اون روزم طاقت نیاورده بودم و نامه ی کودکی رو باز کرده بودم و در ادامه نامه ی دیگه ای رو برای ایندم نوشته بودم اما اینبار عاقل تر، دقیق تر، کمی پخته تر، اما هنوزم اندکی کودک و بی خبر از درد های زندگی...از تردید در انتخابی حرف زده بودم که حالا با اطمینان به دختر ۱۵ ساله جواب دادم که خیالت راحت انتخاب درست رو در ۱۹ سالگی انجام دادم...

یه جمله نوشته بودم که با خوندنش قربون صدقه ی خودم رفتم که خانم گلشید هرجا که هستی و هر چی که هستی با خدا باش...

افکار زیبای کوکانه که تو هر دو نامه تاکید کردم که یادت باشه از پولهایت به نیازمندان بدهی:)

تو هر دو نامه تاکید کردم که از بد بودناتو از دل مامان بابا دربیار و دختر خوبی براشون باش و چه عجیب بود که هم گذشته و هم حالا تو این قسمتا اشکم جاری شده.

تو هر دو نامه زمان خوندن نامه، بزرگسالی در نظر گرفته شده، یعنی زمانی که صاحب خانواده و شغل و منصبی شدم:)

تو هر دو نامه از آرزوهای قشنگی که بدون توجه به دردهایی که الان اسمشو درد میذارم نوشتم...

امروزم دست به قلم شدم و نامه ی سومو نوشتم اما اینبار نه از آرزویی گفتم و نه از زمان خواندن و نه از تصوری از آینده که شاید نه دنیا به کام من باشد و نه عشقی برای من که از پسش خانواده ای برای من...

فقط گفتم که من در مسیرم به سمت آینده....مسیری که دلم میگه انگاری مسیرمه و این روزا دارم خودمو دارم برای شروع این اینده اماده میکنم...

با خدایی حرف زدم که فقط اون درد منو میدونه و فقط اونه که میتونه پشتم باشه تو این آینده ای که شاید سختی های زیادی برام باشه، شاید تنهای تنها باشم و شاید هیچ حامی ای نداشته باشم و شاید حرفهام تو تمام مسیر با تو این باشه

با درد عمیق دل من

تو دیدی که مردم چه کردن

تو پیش غرورم نشستی

تو زخمای قلبم رو بستی

تو زخمای قلبم رو بستی.....

 

 

 

درد عمیق_ احسان خواجه امیری

 

پ ن: اینم بگم که امروز پست بسیار زیبایی رو اینجا خوندم و بینهایت تشکر میکنم از نویسنده ی وب فریاد سکوت.

 

 

 

  • ** گُلشید **

خدا با ما که دلتنگیم سرسنگین نخواهد شد...

 

چقدر خوبه که رشد خودتون رو توی نامه ها می تونید ببینید.

 

والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا...

بله قطعا همینطوره....

این نامه ها خیلی فواید دیگه برام داره:)

امیدوارم جزء همین دسته باشیم

اسم جدید مبارک:)

اسمم جدید نیست...

قبل از شکی که در وجودم افتاد اسمم یک مسلمان بود ( شما تشریف نداشتید)....بعد از شکی که توی وبلاگ هم در موردش نوشتم به دنبال حقیقت شدم... و حالا اگر چه هنوز حقیفت رو کامل پیدا نکردم ولی حداقل به حد تسلیم رسیدم...برای همین اسمم رو به همونی که بود برگردوندم.

آهان

پس مبارک باشه مسلمان شدنتون

ممنونم

 

دعا کنید تسلیم بمونیم.

به امید خدا

 عزیزم😍

منم ازاین نامه ها دارم ،ولی بازش نکردم

الان دارم فکر میکنم اصلاً کجاست😑😅

جز اونم کلی سالنامه پراز نوشته ودردودل ونصیحتو خاطره دارم...

 

عزیزم انشاالله موفق بشی😍😘

آهنگو حفظم:)

قشنگه:)

خوبه که باز نکردی:))
البته من اگه باز نمیکردم شاید اون یکیا رو نمینوشتم😅

دقیقا منم کلی خاطره و دلنوشته دارم:)

ممنون محیایی😘😘همچنین

خیلی قشنگه

سلام.

چه ایده‌ی جالبی! همین نامه نوشتن‌ها رو میگم!

به نظرم سعی کنید اون نامه‌ها را نگه دارید.

امیدوارم آینده‌ی خوبی در انتظارتون باشه.

موفق باشید.

سلام
بله همشونو جای امنی نگه داری میکنم:)
خیلی ممنونم از آرزوی خوبتون امیدوارم شما هم آینده ی خوبی داشته باشید.
خیلی خوش اومدید

من همیشه وقتی نوشته هایی رو میخونم که توشون یه سری حرفای تلنگری هست،مطمئن میشم که خدا خواسته اونا رو بخونم.و مطمئنم خوندن اون نامه ها یعنی قوت قلب خدا بهت.یعن اینکه حقیقت مسیرتو پیدا کردی.

 

 

چقدر واست خوشحالم.حس عجیب زمانی رو دارم که خودم راهمو پیدا کردم.ولی گلشید پیدا کردنش قسمت اول ماجراست.خیلی سخت خواهد بود.

آره ریحانه خودمم به شدت به این حرفی که زدی معتقدم...

فدای تو بشم من ریحانه ی عزیزم،
میدونم از سختی و بدتر از همه شاید تنها بودن در ادامه ی راه خبر دارم ولی رفتن خیلی قشنگه...

سلام.

 

راستش تا حالا نامه واسه ایندم ننوشتم ولی خیلی دست نوشته و روز نوشت دارم.

 

به قول تو هرچی سن بالاتر میره اون نوشته ها  سمت و سو ی دیگه پیدا میکنند.

 

میدونی همون اوایل که باهات آشنا شدم متوجه شدم خیلی احساساتی هستی

 

و یه حس های قشنگی داری که زیر پوستی نشون میدی:)))

 

باید اسمت دخترک حس آبی میبود:)  (  رنگ احساست تو پستات آبیه)

سلام مریم جونم

دفترخاطرات و روز نوشت هم دارم ولی نمیدونم این نامه نوشتنه تو اون سن چجوری به ذهنم رسید😅

قربونت برم من، احساساتی بودن از خودته:)
زیر پوستی:)))

وااییی چه اسم باحالی:) دخترک حس آبی:)

ان شاءالله هیچ وقتِ هیچ وقت غم و دردی تو دلت خونه نکنه جانا...:)

ممنونم پرتوجان❤

انشالله تو دل هیچکس غم و دردی نمونه

سلام عزیزم 

خیلی جالبه :)

حس خوبی این نامه داره. هم بزرگتر شدنتو میبینی هم باتجربه شدن رو 

موفق باشی در مسیر آینده :))

 

سلام بهاری
ممنونم
آره خیلی حس جالبی داره
مرسییی بهار عزیزم، هممچنین❤

سلام. چه قدر من این نامه های نوستالژیک و دفتر خاطرات کودکیم رو دوست دارم البته وقتی می خونمشون گریم نمی گیره خنده ام می گیره؛ ))))طوری که دوست دارم بسوزونمشون اینقدر که چرت و پرت نوشتم ....

ولی می دونی خوندن این نامه ها رو همیشه دوست دارم ....

حال دلت خوب ؛ )))))

سلام عزیزم
عههه پس تو هم از این نامه ها داری؟:)
منم خیلی جاهاشو خندم میگیره و بقول تو چرت و پرت نوشتم ولی خب حس خوبی داره، تو نامه ی دومیم اولش نوشتم میدونم وقتی این نامه رو میخونی به خاطر حرفام شاید مسخرم کنی😅😅
قربونت برم عذرا جانم همچنین

سلام

خیلی کار جالبیه تجربه کردم

سلام
اوهوم:)

ای جان چ قشنگ نوشتی 

منم یه دفتر داشتم حرفامو مینوشتم انقدر دغدغه های بانمک بی ارزش داشتم اون موقع ها خخخ 

ولی اخر از بین بردمش چون ترسیدم کسی پیدا کنه بخونتش ابروم بره 

سلام معصومه جونم
نیستی کم پیدایی؟
قشنگ خوندی گلم
عههه چرا از بین بردیش حیف بووود

قربونت گلشید جون 

اره نبودم یمدت دلم برات تنگ شده بود  

داشتم به محیا میگفتم یکم مودی ام خخ 

تو که خوبی خواهری ؟

از ترس افشا شدن تخیلات ذهنیم پیش خانواده خخ

عزیزمی منم دلم برات تنگ شده بود
مودی بودن رو هممون داریم خخ
الان خوبه حالت؟
منم خوبم شکر

:)))))

فدات ک ارهه شماها رو دیدم بهترر شدم گلی جون

خداروشکر عزیزم انشالله همیشه خوب باشی

خواجه‌امیری :)

چقدر صداشو دوست‌دارم 

صداش خیلی خوبه، منم خیلی دوست دارم

آموزش آشپزی در هلوکوک!

holoocook.blog.ir

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

یک جرعه لبخند

دارد همه چیز آنکه تو را داشته باشد

دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی

مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

به غم زان شاد می‌گردم که تو غم‌خوار من گردی

از آن با درد می‌سازم که تو درمان من باشی

"عراقی"

Designed By Erfan Powered by Bayan