دلم میخواد برسم به روزی که با لبخند در حالی که اشک شوق از چشمام میچکه سرمو بگیرم رو به اسمونت و فریاد بزنم خدایا شکرت، خدایا عاشقتم، خدایا چقدر خوبه که تو رو دارم...
اونوقت تو با مهربونیت بهم لبخند بزنی و بگی دیدی؟ دیدی بالاخره زحمتاتو بی نتیجه نذاشتم، دیدی جواب توکل کردناتو به بهترین شکل دادم، دیدی دعای شب و روزتو که میگفتی خدایا منو به هدف خلقتم برسون به استجابت رسوندم، دیدی چقدر هواتو داشتم؟ یادته چقدر واسه چیزی که بهت ندادم الکی غصه میخوردی؟ فکر میکردی به خاطر چیزی که بقیه دارن و تو اونو کامل نداری نمیتونی به خیلی چیزا برسی، ولی من در ازای اون چیزای بهتری به تو دادم، اون نداشتنه تو رو ساخت مگه نه؟ هیچ وقت تنهات نذاشتم حضورمو حس میکردی؟
و من سیل اشکام بیشتر و بیشتر میشه و میگم اره معبود من اره محبوب من.اون نداشتنه منو ساخت، منو بیشتر به تو نزدیک کرد..
وقتایی که تو دوراهیا و سه راهیا و چندراهیا سردرگم میموندم و از همه جا ناامید میشدم و فکر میکردم این نداشتنه منو از همه جا محروم کرده و نمیدونستم چی قراره بشه، چشمامو میبستم و دستمو میذاشتم تو دستت و تو با نوری که به چشم دلم ساطع میکردی راه میفتادم
و حالا اینجام
در سیطره ی عشق تو
تو اغوش امن تو
تو بهترین نقطه
من رسیدم به اون نقطه ای که تو منو به خاطرش خلق کرده بودی و چه جایی بهتر از اینجا و چه کمالی بهتر از این.
پ ن ۱: به نظرم بیایم یاد بگیریم که بهترین دعا در حق خودمونو دیگران این باشه که خدا کمکمون کنه تا به هدف خلقتمون برسیم
این دعا تو دلش هزاران دعای دیگه هم داره که شاید مهمترینش همون عاقبت بخیریه باشه، نه؟
چون هدف خلقت شر که نمیتونه باشه
ممکنه یکی عاقبت به خیر بشه ولی به ته اون هدفه نرسه
ممکنه یکی در آرامش و خوشبختی باشه ولی به اون هدفه نرسیده باشه.
ولی وقتی به اون هدفه برسیم همزمان هم خوشبختیم هم عاقبت بخیر.
پ ن۲: میگن با عقل و منطق تصمیم بگیرید، اما من میگم با دل، مگه دل جایگاه خدا نیست؟ اگه با دقت به نوای دلمون گوش کنیم هیچ وقت راه غلط بهمون نشون نمیده، مگه میشه کشتی ای که ناخدای اون خداست مسیرو اشتباه بره؟
چند وقتیه عجیب گیر کردم بین چندراهی، واسه خوندن ارشد و مسائل پیرامونش،
آدم سردرگم که نمیدونه ادامه ی مسیرش کدوم طرفه مثل آب راکدی که یکجا مونده میمونه و هرچقدر این سکون و بی مسیر بودن طولانی تر بشه ....
برام دعا کنید که صدای دلمو درست و کامل بشنوم و راهمو درست برم..
بی ربط نوشت:)
پنجشنبه جشن فارغ التحصیلیمون بود، خیلی حس خوبی داشت خصوصا لحظه ی خوندن سوگندنامه و پرتاب کلاه.از این حسای خوب برای همتون آرزو مندم.