این من هستم:)
۱_ من آغشته و عجین هستم با هنر( از هر نوع آن که باشد)، ارتفاع و هیجان( این دو مورد بی ربط به همدیگه هم نیستن. از آرزوهام تجربه ی بانجی جامپینگ و سوار شدن بالنه:) )
این من هستم:)
۱_ من آغشته و عجین هستم با هنر( از هر نوع آن که باشد)، ارتفاع و هیجان( این دو مورد بی ربط به همدیگه هم نیستن. از آرزوهام تجربه ی بانجی جامپینگ و سوار شدن بالنه:) )
این روزا همش به این فکر میکنم که پارسال این موقع کجا بودم و در چه حالی بودم؟ به اینکه پارسال با خودم میگفتم دیگه پیاده روی نمیام اونم با این شلوغی، و حالا با خودم میگم که چی شد؟ پس چرا الان دلتنگ شدم؟
نشر صاد
نویسنده: حمید بابایی
بخشی از کتاب:دانه ی تسبیح را مشت کردم و بدون حرف بیشتری، به سوی حوض میان حیاط رفتم، هوا بی اندازه سرد شده بود.
سلام دوستان امیدوارم که حالتون عالی باشه:)
آقای امیر به مناسبت روز وبلاگ نویسی این چالش رو راه انداختن که به این سوالا جواب باید بدیم.
سلاااااااممم:)
امیدوارم که حالتون خیلی خوب باشه.
خب دیگه توضیح اضافه ندم، از عنوان پست همه چی مشخصه و احتمالا من جزء اخرین افرادی هستم که این پستو مینویسم:)
(ابتدا قسمت اول را بخوانید)
آماندا نمیدانست چند روز در آن زمان مشخص روی آن نیمکت همیشگی با ساموئل حرف زده است، حتی این را هم نمیدانست چند دقیقه یا چند ساعت را کنار او سپری کرده!
فقط این را میدانست زمان در کنار او قابل محاسبه نبود و هر بار امیلی بود که به او میگفت دیر شده است و باید به اتاق برگردد
چشمانش را به آرامی از هم گشود، انوار زرین خورشید زیبا که جسورانه از لابه لای مولکول های شیشه ای پنجره به داخل اتاق می جهیدند لبخند را میهمان صورت زیبایش کرد.
قراره برم به ۲۰ سال آینده، موقعی که ۴۲_۴۳ سالم شده.
قبلا مطلبی مشابه این مطلب نوشتم ولی این بار میخوام از حالت آرزویی بودن و فانتزی بودن و چیزایی که اصلا ممکنه اتفاق نیفته فاصله بگیرم و چیزایی که به عنوان هدف میخوام و اگه خدا بخواد قراره بهشون برسم رو بنویسم.
سلام دوستان بازم با یه چالش در خدمتتونم:)
نویسنده ی وب سکوت این چالش رو راه انداختن و باید ۱۰ کاری که میخوایم قبل از مرگ انجام بدیم رو بنویسیم.
ممنونم از نویسنده ی وب تکرار یک تنهایی بابت دعوتم به این چالش.
خیلی وقتا هممون( البته شما رو نمیدونم بیشتر خودمو میگم) از یاد مرگ غافل میشیم و همین باعث میشه اونجور که باید زندگی نکنیم